نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

افتادن اولین دندان شیری

نادیا بی دندون افتاد تو قندون دخترکم دندون کوچولوی پایینیش بعد از مدتها انتظار دیروز بالاخره افتاد . یعنی خیلی لق شده بود و اذیتش میکرد مامانی هم یه نخ دندون بست دورش و در یک ثانیه کنده شد. نادیا بسیار خوشحال بود و منتظر هدیه فرشته دندون. صبح هم که بیدار شد دید یک جایزه زیبا بالای تختشه. یک بازی تمرکزی که باید حلقه رو بدون برخورد از میله رد کنه در صورت برخود صدای بوقش در می یاد. امروز هم عسل مامان رفته اردوی باغ وحش و یه عالمه خوراکی با خودش برده، هرچند که میدونم بیشترش رو بر میگردونه. امیدورام که حسابی بهش خوش بگذره و سالم و سلامت باشه. ...
23 آذر 1395

خاطرات- لق شدن واقعی اولین دندان

جمعه صبح یکمی برف نشسته بود و نادیا با دیدن برف ها کلی ذوق کرد . بعد از خوردن صبحونه با هم دیگه رفتیم تو پارک و کلی برف بازی کردیم و یک آدم برفی کوچولو با برفهای کم باقی مونده ساختیم.  قسمت بازی بچه ها هم که در دست تعمیر بود کامل شده بود و تابهای دایره ای جالبی کار گذاشته بودند . نادیا کلی خوشحال شد و بازی کرد. بعد هم رفتیم خونه نهار خوردیم و حاضر شدیم که بریم خرید ماشین کنترلی برای نادیا جونم . بعد از یکی دو ماه انتظار که نادیا خانوم پول های هفتگی ایش رو جمع کرده بود که یک ماشین کنترلی که از قبل نشون کرده بود رو از مغازه کنار شهربازی بخره. البته قیمتهاش خیلی بالاتر رفته بود  ولی بخاطر تلاش و صبرش برای رسیدن به هدف ، براش خر...
22 آذر 1395

اولین جشن اسم در کلاس

دیروز اولین جشن اسم در کلاس برگزار شد. نادیا خیلی وقت بود منتظرش بود . جشن اسم سارا بود. عسل مامان خیلی بهش خوش گذشته بود . آهنگ گذاشته بودن و رقصیده بودند. میگفت از جشن تولدهای مهد خیلی بهتر بود. یک دفترچه الفبا هم از سارا جون هدیه گرفته بودند. روز چهارشنبه هم سعی کردیم بر اساس یک ویدیو که با ظروف پلاستیکی یکبار مصرف کاردستی درست میکرد ما هم کاردستی درست کنیم. شبیه اون نشد ولی بد هم نشد از مراحل ساخت لذت بردیم و آخر سر هم نادیا تبدیلش کرد به یک گردنبند زیبا. و دیروز بردش مدرسه که نشون بده و کارت امتیاز بگیره.  
7 آذر 1395

دختر عزیزتر از جانمان، عاشقانه دوستت داریم.

عسل مامان روز چهارشنبه حرف "ر "را یاد گرفته و برای من و پدرش این جملات زیبا رو در دفتر مشقش به یادگار گذاشت. ممنونم دختر مهربون من . امیدوارم همیشه لبخند شادی رو بر لبهای قشنگت ببینیم. ما هم عاشقانه تو را دوست داریم دخترم.   در بالای صفحه هم دور کلمه مادر یک قلب زیبا کشیده عزیز مامان قربونت بره مامان عزیزم   ...
6 آذر 1395

روزهای مدرسه – اولین دیکته

دیروز اولین دیکته رو  من به نادیا گفتم . خیلی دوست داشت که غلط بنویسه ببینه چه اتفاقی میفته. منم گفتم پس کلمه باب رو بلد نیستی. اشکال نداره باید یک صفحه بنویسی که یادت بمونه. گفت نه نه یادم اومد گفتم باشه ولی در هر صورت یک خط باید بنویسی. امروز هم اولین دیکته رو تو مدرسه مینویسه. موفق باشی عزیزم. دیروز میگفت خانم معلم زبان به من گفته تو شاگرد زرنگ کلاس هستی . چون نادیا زبانش خوبه دستیار معلم شده به بچه ها یاد میده. خیلی خوشحال بود. و همینطور چون در گروه سه نفره استراحت قرار داره یه تحقیق در مورد استراحت برده و امروز هم یک ملحفه و کوسن بعنوان بالشم و پتو با خودش برد مدرسه. ظاهرا فقط نادیا تحقیق برده و خانم گفت فقط ن...
10 آبان 1395

یادگیری اولین حرف الفبا- آ ا

نادیا خانوم من دیروز اولین حرف الفبا رو یاد گرفت . آ ا  آموزش لوحه ها تمام شد و  دیروز جشن آ ا رو هم در کلاس برگزار کردند. و با خوندن شعرهای قشنگ این حرف رو یاد گرفتند. و به زیبایی هم خوشگل مامان همه مشق آ ا  رو نوشت و نقاشی های زیبایی از کلماتی که این حرف در آنها بود در صفحه مقابلش کشید. باسواد شدنت مبارک باشه نازنینم. چهارشنبه هفته گذشته هم رفتم و با معلمش صحبت کردم . معلم بسیار مثبت و خوبی بود و  گفت که نادیا خوب بود و الان خیلی خوبترشده و تنها بچه ها نیاز به زمان دارند تا با شرایط جدید انطباق پیدا کنند. و خدا رو شکر نادیا هم روز به روز داره بهتر میشه و کسی هم ازش میپرسه معلم و مدرسه ات...
3 آبان 1395

نادیا و این روزهایش در مدرسه

خانوم خانومای ما الان تو هفته سومه مدسه ست. روزهای اول که همش میگفت که معلممون بداخلاقه و داد میزنه . من هم روز دوم یه تذکر برای معلمش تو دفترش نوشتم و فرداش ازش پرسیدم که چطور بود مدرسه گفت سر من داد نزد ولی سر بقیه داد زد و البته بچه ها اذیتش میکنن و اون عصبانی میشه. از مامانهای دیگه پرسیدم گفتن بچه های ما میگن که مهربونه. خلاصه الان که یه مدت گذشته بهتر شده و دیگه چیزی نمیگه. ولی در نظر دارم که حتما یه صحبتی با معلمش داشته باشم چون دیروز هم میگفت مشق نوشتن و بازی رو دوست دارم ولی معلممون رو نه . خوشبختانه راننده سرویس خانوم خوبیه و نادیا ساعت دو و ربع میرسه خونه و بعد از خوردن نهار و دیدن کارتون هم مشقهاش رو مینویسه . ...
19 مهر 1395

روز جهانی کودک مبارک

دیروز روز جهانی کودک بود و البته تولد من.  تولدم مبارک از اول هفته به نادیا قول داده بودم که براش لازانیا درست کنم. صبح پنجشنبه بعد از خوردن صبحانه مشغول درست کردن لازانیا شدیم البته بعد از اینکه مایع گوشت و قارچش رو با هم درست کردیم . بابا گفت میخوام برم بیرون کتاب بخرم و بعد هم یه چیزی در گوش نادیا گفت و باهم رفتن بیرون خرید. من هم بعد از کمی استراحت با اینکه میترسیدم با غر غر نادیا برای تنهایی درست کردن غذا روبه رو بشم دیگه دست به کار درست کردن لازانیا شدم چون دیگه داشت دیر میشد. وقتی پدر و دختر زنگ در رو زدن دیدم که یه دسته گل طبیعی داخل یه گلدون شیشه ای دست باباست و یک پلاستیک هدیه هم دست نادیا خانومم. گل بنفش و صورتی به ...
17 مهر 1395

آغاز مدرسه

امروز صبح اولین روز مدرسه  ست. و دیشب دختر قشنگ من بعد از یکساعت کلنجار رفتن ساعت ده شب به خواب رفت. و صبح ساعت شش و نیم راحت بیدار شد و با هم دیگه آماده رفتن شدیم. ساعت هفت سرویس که خوشبختانه خانوم بود اومد دنبالمون و من هم بخاطر اینکه روز اول بود باهاش رفتم. دوتا بچه ای که تو سرویس حضور داشتند  بچه های سال بالایی بودند و خیلی اخمو نشسته بودند . نادیا به من گفت مامان اینا چرا اینجورین حتی جواب سلام آدم رو هم نمیدن گفتم نگران نباش حالا روز اوله . وقتی رسیدیم چند تا عکس از نادیا گرفتم و اون رو تحویل مدرسه دادم. متاسفانه نزاشتن که مامانها اونجا باشن. و نادیا هم چون تنها بود و دوستی اونجا نداره کمی نگران بود. برنامه امروز مدرسه ...
3 مهر 1395

روز شمار آغاز مدرسه - جشن آغاز سال تحصیلی شکوفه ها

دیروز از اداره زودتر اومدم خونه و چون بابا جلسه داشت و نمیتونست بیاد بجاش به همراه مامانی رفتیم برای جشن. فندق خوشگل من هم مانتو و مقنعه اش رو پوشید و دوست داشت تاج هم بزنه ولی هرچقدر که روی این مقنعه تاج میذاشت هی می افتاد. وقتی که رسیدیم  یکی از پسرهای مهدشون رو هم دیدیم که برای پیش دبستان در مدرسه پسرونه ثبت نام کرده بود. و ردیف پشتی ما نشستند و بعد از مدتی هم دوتا دیگه از دوستانش بهش اضافه شدند و نادیا هم کلی با اون ها شیطونی کرد. پایه های پیش و اول دبستان دختر و پسر جشنشون بصورت مشترک بود و در سالن آمفی تئاتر موسسه نهال و بذر برگزار شد. مجری آقای شهریاری بود . بعد از معرفی مجموعه توسط ایشون  ، آقایی به نا...
29 شهريور 1395