نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

روز شمار آغاز مدرسه - جشن آغاز سال تحصیلی شکوفه ها

1395/6/29 15:51
نویسنده : مامان
178 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز از اداره زودتر اومدم خونه و چون بابا جلسه داشت و نمیتونست بیاد بجاش به همراه مامانی رفتیم برای جشن. فندق خوشگل من هم مانتو و مقنعه اش رو پوشید و دوست داشت تاج هم بزنه ولی هرچقدر که روی این مقنعه تاج میذاشت هی می افتاد. وقتی که رسیدیم  یکی از پسرهای مهدشون رو هم دیدیم که برای پیش دبستان در مدرسه پسرونه ثبت نام کرده بود. و ردیف پشتی ما نشستند و بعد از مدتی هم دوتا دیگه از دوستانش بهش اضافه شدند و نادیا هم کلی با اون ها شیطونی کرد.

پایه های پیش و اول دبستان دختر و پسر جشنشون بصورت مشترک بود و در سالن آمفی تئاتر موسسه نهال و بذر برگزار شد. مجری آقای شهریاری بود . بعد از معرفی مجموعه توسط ایشون  ، آقایی به نام عمو اسی اومد و بصورت طنز شروع کرد به خوندن و اجرای برنامه. بعد هم یک خواننده اومد و چند تا آهنگ خوند. بعد مدیرعامل مجموعه صحبت کوتاهی کرد و کل پرسنل سه مجموعه رو معرفی کردند.

نادیا دیگه گرسنه شده بود و به دلیل اینکه حراست آمفی تئاتر اجازه نمیدادند در سالن، پذیرایی صورت بگیره بچه هایی که گرسنه شون شده بود بیرون میومدن و پک پذیرایی رو میگرفتن و همون بیرون میخوردند. من هم نادیا رو بیرون بردم و پک کیک و ساندیسش رو گرفت و خورد . اونجا یکی از مادرانی که در جلسه باهاش آشنا شده بودم رو دیدم و ما بچه ها رو بهم معرفی کردیم. اسمش آوا بود . بعد آشنایی با هم بچه ها با عروسکهایی که در سالن بودند عکس انداختند.

بعد هم یک گروه سنتی برنامه زیبایی رو اجرا کردند و نادیا هم کلی با آهنگهاشون رقصید و در انتها هم یک میمون بامزه با صاحبش برنامه اجرا کرد که خیلی جالب بود و بچه ها کلی  لذت بردند. بعد هم گفتند که پایه های اول بیان پایین تا در کنار معلم هاشون سرود بخونن. نادیا هم گفت : گفتند که پایه های اول تشریف بیارن و بدو بدو رفت و خودش رو ردیف جلو جا داد.

آهنگ آقای حکایتی رو با کمک خواننده خوندند که خیلی جالب بود با اینکه بدون هماهنگی قبلی بود.

جشن به پایان رسید و من، نادیا رو بردم که معلمش رو ببینه و یک عکس هم با هم انداختند. تا عکس رو انداخت دیدم دوید رو سن و من هم دنبالش رفتم وقتی رفتیم بالا میگه تو چرا اومدی بالا برو پایین عکس بنداز . خانوم میخواستند با آقای شهریاری عکس بگیرن.

هیچی دیگه من رفتم پایین و ازشون عکس گرفتم.

جشن تموم شد و از شنبه هم ناز بانوی ما راهی مدرسه میشه و باید سالیانی رو به کسب علم و دانش بپردازه.

موفق و شاد باشی همیشه همیشه در این راه پر فراز و نشیب دختر عزیزتر از جانم. محبتبوس

نادیا و آوا

نادیا و همکلاسی مهد

عسل مامان در حال خوندن شعر آقای حکایتی

نادیا خانوم و معلمش

نادیا و آقای شهریاری

پسندها (1)

نظرات (1)

سمیرا
29 شهریور 95 18:03
اون جایی که دویده و رفته ردیفه جلو عاااالیییی بووووددد. ))) خیلی نازه این دخترت. با لباس مدرسه هم ازش عکس بذار -------- اره خیلی بامزه بود حتما