نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خانم کوچولوی من

دختر قشنگم میخوام بگم تو حتی از یک بزرگسال هم بیشتر میفهمی. هرچی بهت میگم کاملاً متوجه میشی و عمل میکنی عزیزم. دیشب میخواستم قبل از خواب یک لیوان شیر گرم بهت بدم که راحتتر بخوابی  ولی هرکاری میکردم نمیخوردی و همش میگفتی که عکسهای روی دیوار رو به من بده. من هم بهت دادم و بعد بهت گفت حالا که من به حرفت گوش دادم پس تو هم به حرف من گوش بده و شیرت رو بخور و تو هم گوش خیلی خوب گوش دادی و تا ته خوردیش. خیلی دوستت دارم دختر خوبم. حالا از حرف زدنت بگم. عاشقشم. مخصوصاً اون " پاشو" گفتنت. میگی "پاچو" سودابه= هوباده – سوباده میمون= مییییمون البته خیلی وقته هر کلمه ای رو که مشنوی میگی . ولی اونایی که خیلی بامزه میگی یادم میمونه. بع...
22 اسفند 1390

از شیر نگرفتم

عزیز دلم آخرش نتونستم تو رو از شیر بگیرم. موکولش کردم به یک فرصت مناسبتر. آخه الان دم عیهد و سر من واقعاً شلوغه.خونه تکونی و خرید و.... باید موقعی این کار رو انجام بدم که تمام وقتم رو برای تو بذارم. تا دختر قشنگ من کمترین آسیب و اذیت رو ببینه. چون بالاخره کار خیلییییییییی سختیهههههههه. و من خیلی نگرانم. ترجیح دادم تحقیق بیشتری بکنم. آخه یکی میگه یکدفعه باید قطعش کرد یکی دیگه میگه باید کم کم باشه. یکی میگه نباید پیشش باشی و یکی دیگه میگی باید پیشش باشی که آسیب روحی نبینه . برای همین باید بیشتر تحقیق کنم.
20 اسفند 1390

از شیر بگیرم یا نگیرم ؟

دختر قشنگم امروز چهارشنبه است و من قصد دارم کار بزرگ از شیر گرفتن تو رو از فردا شروع کنم. واقعاً خیلی برام سخته. 10 روز دیگه یک سال و 7 ماهگیت تموم میشه و من نمیدونم تا دو سالگیت صبر کنم یا نه؟ آخه دو سالگیت میخوره به تابستون و در فصل گرما نباید بچه ها رو از شیر گرفت و از طرفی عاقل تر می شن و این کار سخت تر میشه. از طرفی بخاطر علاقه ای که به شیر خوردن داری، غذا خوب نمیخوری و چون دیگه به شیر پاستوریزه خوردن هم تقریباً عادت کردی برات بهتر که از شیر گرفته بشی .ولی از طرف دیگه اون احساس شادی بعد از شیر خوردنت که حسابی انرژی میگیری و سرحال میشی و یا وقتی خسته ای خوابت میبره و همینطور اون حس قشنگی که از در آغوش گرفتن تو موقع شیر خوردنت در من شکل...
17 اسفند 1390

یکسال و نیمه گی عسل مامان

دختر قشنگم امروز یکسال و نیمه شدی و خیلی با زمانی که به این دنیا قدم گذاشتی فرق کردی. دیروز داشتم فیلم تولدت رو میدیدم. چقدر بچه ها زود بزرگ میشن. فکر میکنم رشد انسانها رو واقعاً در دو سال اول زندگیشون میشه روز به روز تماشا کرد. یکسال و نیمه شدنت مبارک عزیزترینم دیگه برای خودت خانمی شدی عزیزم. هر کلمه ای رو که مشنوی تکرار میکنی. نقاشی میکنی.تو هفته گذشته چون خونه مامانی نقاشی داشت من دو روز مرخصی گرفتم و از روز پنجشنبه تا دوشنبه با هم بودیم. تو با پاستل گچی سبز روی کاغذ خط خطی کردی و بهش میگفتی هاپو. این دومین اثر هنری عسل مامانه.  کلی هم با رنگهای انگشتی تو حموم شاهکار خلق کردی و بعد هم یک ...
27 بهمن 1390

خاطرات

دختر قشنگم بعضی مواقع هنگام ممه خوردن شیطونیت گل میکنه، با شیطنت میخندی و ژست گاز گرفتن رو به خودت میگیری و گاهی هم یک دفعه گاز میگیری و میخندی. دیروز هم همین کار رو کردی و بعد هم من گفتم حالا که گازش گرفتی قهر میکنه و دیگه بیرون نمیاد. تو هم هی گفتی ممه ممه و شروع کردی الکی گریه کردن ، یعنی ادای گریه کردن رو در میوردی شیطونک من. دستت رو گذاشتی رو چشمات و میگفتی اِم اِممممممم . خیلی شیطون بلایی دخملی   ...
3 بهمن 1390

روز بعد از تعطیلات

عزیز دلم همیشه روز بعد از تعطیلات سرکار رفتن خیلی سخته هم برای تو و هم برای من. میدونی چرا؟ آخه ٢ یا گاهی ٣ روز تعطیلات پشت سر هم مثل این هفته باعث میشه که بیشتر به هم وابسته بشیم عزیزم. پنجشنبه صبح وقتی داشتیم با هم صبحونه میخوردیم از خوشحالی اینکه ما پیشت هستیم اول اومدی بابا و بعد هم من رو بوسیدی. و امروز هم که میخواستم بیام سر کار به من چسبیده بودی و کمی گریه کردی عزیز دلم. دیگه دختر من میتونه عبارات دو کلمه ای رو بیشتر به کار ببره. مثلاً وقتی بابا کار داره و میره تو اتاق و در رو میبنده میگی: اتااق باززز ( زبونت رو میزاری بین دندونات و حرف "ز" رو تلفظ میکنی. خیلی بامزه میگی) فضول = فودول (عاشق اون فودول گفتنتم) مامانی = مامای...
3 بهمن 1390

هفده ماهگی

دختر عزیزم هفده ماه پیش در این لحظه و تو همچین روزی به این دنیا قدم گذاشتی و چشم ما رو روشن کردی. هفدهمین ماه گرد تولدت مبارک عسلم یک ماه دیگه یکسال و نیمه میشی و من از الان نگران واکسن ١٨ ماهگیتم دخترم. امیدوارم که خیلی اذیت نشی عزیزکم. دیروز پرنیا ، نوه همسایه مامانی رو که در حال شیر خوردن بود رو دیده بودی و وقتی بهت میگفتم پرنیا که تو بهش میگی پریا،‌ چیکار میکنه فوری شروع میکردی به مک زدن   .   ...
27 دی 1390

نقاشی و شخصیت کودکان

نقاشی و شخصیت کودکان   روان شناسان به طرق مختلف درباره کودکان تحقیق کرده اند که یکی از مهمترین آنها تجزیه و تحلیل نقاشی های کودکان است. نقاشی ، کودک را در مراحلی که حوادث اطراف خود را دسته بندی و عرضه می کند و روند تکامل یافته ای را از زمان خط خطی کردن ساده تا زمانی که خطوط معنی دار و مبتنی بر قوانین پرسپکتیو و شالوده منطقی را رسم می کند، می توان چیزی شبیه خواب و رویا معنی کرد. نقاشی همانند خواب و رویا به کودک فرصت می دهد اطلاعات و اعمالی را که از دنیای بیرون کسب می کند از هم جدا و سپس آنها را دوباره تنظیم کند. در نقاشی ، همانند خواب و رویا، کودک خود را از ممنوعیت ها رها کرده ، در حالتی ناخودآگاهانه درباره مسائل ، کشفیات و مشکلات ...
12 دی 1390