روز بعد از تعطیلات
عزیز دلم همیشه روز بعد از تعطیلات سرکار رفتن خیلی سخته هم برای تو و هم برای من.
میدونی چرا؟ آخه ٢ یا گاهی ٣ روز تعطیلات پشت سر هم مثل این هفته باعث میشه که بیشتر به هم وابسته بشیم عزیزم.
پنجشنبه صبح وقتی داشتیم با هم صبحونه میخوردیم از خوشحالی اینکه ما پیشت هستیم اول اومدی بابا و بعد هم من رو بوسیدی.
و امروز هم که میخواستم بیام سر کار به من چسبیده بودی و کمی گریه کردی عزیز دلم.
دیگه دختر من میتونه عبارات دو کلمه ای رو بیشتر به کار ببره. مثلاً وقتی بابا کار داره و میره تو اتاق و در رو میبنده میگی: اتااق باززز ( زبونت رو میزاری بین دندونات و حرف "ز" رو تلفظ میکنی. خیلی بامزه میگی)
فضول = فودول (عاشق اون فودول گفتنتم)
مامانی = مامایی
قاشق= اُدوق
بادکنک= بُ دَ
هویج= هَبیج
بسکویت= بی دوت
بعضی کلمات هم که سیر تکاملی دارن مثل: افتاد که میگفتی = ایتا - اُپاد - اُپتاد
رنگ آبی رو هم بخوبی میشناسی و نشون میدی عزیزم.
روز جمعه هم که حمومت دادم و کلی تو هم آب بازی کردی و کیف کردی . آخه شوفاژ روشن بود و باخیال راحت گذاشتم که آب بازی کنی. دلت میخواست آبی که از شیر میومد رو با دستات بگیری و بعد هم غش میکردی از خنده. سرت رو میکردی توی سطل آب و فوت میکردی. خلاصه کلی کیف کردی عزیزکم.