خاطرات
دیروز داشتم عکسهای موبایلم رو میرختم رو کامپیوتر این عکست رو دیدم . مال 28 مهر ماهه و تو 14 ماهت شده بود.دلم نیومد نذارمش اینجا.آخه خیلی بامزه است همیشه اول غذای تو رو میدم و بعد برای اینکه یک کمی هم بازی بازی با ما غذا بخوری ، سفره رو روی زمین میندازم تا تو هم کنارمون بشینی و یک چیزی بخوری. تا کاسه ماست رو گذاشتم و رفتم بشقابها رو بیارم . دیدم که بله خانم طلای ما کاسه رو چپ کردم و با انگشت داره از روی زمین میخوره. تازه به ببعی هم میده . جدیداً هم که یاد گرفتی تا بهت میگم مثلاً فلان کار رو نکن یک پشت چشمی برای ما نازک میکنی و رو برمیگردونی که خدا میدونننننننننننه خوشگل من به گوجه میگه اوجی و وقتی که میبینیش...