خاطرات
دختر قشنگم
چقدر قشنگ بوس میکنی . عاشق بچه ها هستی و بهشون میگی نی نی و از دیدنشون ذوق میکنی . یک عکس خوشگل بچه روی جعبه قطره مولتی ویتامینت هست که خیلی دوستش داری . دیروز برش داشته بودی و بوسش میکردی. بهت گفتم حالا مامان رو بوس کن و تو شروع کردی به بوس کردن من. وای که چقدر این بوسه هات شیرینه عزیزم.
البته خود این قطره رو اصلاً دوست نداری و تا میبینیش فرار میکنی .جمعه هم که می خواستم قطره بهت بدم شروع کردی به جیغ زدن و فرار کردن من خندیدم و گفتم " ترسید" تو هم تند تند میگفتی "تسید" " تسید" .
دیروز بابا داشت از داروهای سینوزیتش استفاده میکرد و باید قطره توی بینیش میریخت و دارو با پنبه روی چشمش میذاشت . تو هم کلی ترسیده بودی و گریه میکردی . دیگه ما هم اینقدر با این پنبه ها با هات بازی کردیم تا آروم شدی. دختر بابایی دیگه .
توی کلمات هم بعضی از حروف رو که نمیتونی بگی مثل : س ، ش ، خ ، چ بجاش حرف ه یا ن میذاری. مثلاً:
ماشین = ماهین
چایی= هایی
هرچیزی هم که توی آب شناور باشه میگی = ماهی
خیلی دوستت دارم عشق من