نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

عکسهای اولین آتلیه

دختر عزیزم برای اولین بار در 5/9 (١٣/٣/٩٠)و 10 (٣/٤/٩٠ ) ماهگی  بردمت آتلیه عکاسی تا عکسهای خوشگل ازت بگیرم . اینقدر خوشگل شدن که همه عاشقشون شدن. عکاسه که میگفت دخترتون رو مهد کودک میزارین که اینقدر اجتماعییه؟ از بس که خوشرویی دخترم و با هیچ کسی غریبی نمیکنی. اینقدر اداهات بامزه بودن که دلم میخواست همش رو چاپ کنم. چند تا از عکسهای خوشگلت رو میذارم.           ...
24 مرداد 1390

خاطرات

 میدونی چیه پارسال این موقعه من و تو و بابا و مامانی مدام در راه خونه به بیمارستان بودیم، آخه عزیزم مثل اینکه تو زیاد عجله ای برای اومدن به این دنیا نداشتی و ما کلی نازت رو کشیدیم تا قدم رو چشم ما گذاشتی. هرچه به روز تولدت نزدیکتر میشیم  بیشتر یاد اون روزها می افتم. لحظه به لحظه اش توی ذهنم زنده است. خیلی روزهای سختی بود ولی در عین حال شیرین. مخصوصاً لحظه ای که برای اولین بار دیدیمت عزیز دلم. در واقع نوزاد انسان موجود خیلی ناتوانیه . و به یک مراقبت 24 ساعته دائمی نیاز داره . درسته که خیلی سخت و طاقت فرساست ولی برای  یه  مادر شیرینی های خاص خودش رو داره. و مانند یک گیاه کوچولو که از وجود مادرش جون گرفته و حالا باید با دق...
24 مرداد 1390

آموزش زبان

میدونی من از روزی که متوجه حضور تو در زندگیم شدم همیشه تو فکر این بودم که چه جوری تو رو آموزش بدم که در زندگیت آدم موفق تری بشی. الان هم یک مدتی بود که توفکر آموزش زبان انگلیسی برات بودم ( آخه نمیخوام مثل ماها کلی دردسر یادگیری زبان رو بکشی ) ولی بعد از جستجوی زیاد فهمیدم که بهتر اینه که اول کاملاً  به زبان فارسی که زبان مادریت هست مسلط بشی و بعد زبان دوم رو یاد بگیری یعنی از 5/2 -3 سالگی به بعد باید آموزش زبان دوم رو شروع کرد. و تو این سن فقط خوبه که گاهی برات شعر های انگلیسی بزارم که از نظر شنیداری آشنا بشی ، که البته من هم این کار رو از 3 ماهگیت برات انجام دادم. از 3 ماهگی  بی بی انشتین رو میبینی و آنچنان مسخ میشی که به...
23 مرداد 1390

پیشرفت ها

دخترم الان دیگه میتونی یکی دو متری راه بری و بعد میخوری زمین، چند تا کلمه معنی دار میگی مثل : مامان ، بابا، دد، و بعضی کلمات رو نصفه میگی مثلاٌ : بریم، بده، بیا = بیییی ، مال من = ما من ، رَفتن = رتن ، بعضی مواقع  هم لحن و حالت گفتن رو دار میاری . خلاصه خیلی بامزه ای عزیزم و خیلی شیطون.
23 مرداد 1390

اولین مطلب

این اولین  پستی که برات میزارم دختر نازم خیلی وقته که میخوام برات یک وبلاگ درست کنم و البته یکی دو ماهی هم هست که درست کردم ولی مطلبی نذاشتم. آخه میدونی تو اداره که سرم شلوغه ،تو خونه هم که  خانم خانوما نمیذارن. تا نوت بوک را باز میکنم به سرعت برق خودت رو میرسونی و خودت رو میندازی روی کلیدها و خلاصه تا حالا که نشده بود ولی حالا که کمتر از یک هفته تا اولین سالگرد تولدت مونده تصمیم گرفتم که به این مناسبت هم که شده حتماً این کار رو شروع کنم و کردم. حالا امیدوارم که بتونم ادامه بدم. هرچند که نگارش خوبی هم ندارم . دخترعزیزم  تو عشق و آرزوی مامانی و دلم میخواد بهترینها رو برات انجام بدم. ...
22 مرداد 1390