نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

جشن اسم نادیا

بالاخره این همه انتظار نادیا خانم ما به پایان رسید و روز برگزاری جشن اسم نادیا فرا رسید. روز شنبه حرف " ی " رو کامل یاد گرفتن و حروف اسم نادیا کامل شد ، قرار بود که جشن اسمش روز دوشنبه برگزار بشه . من هم شنبه رفتم و براش هدیه ای رو که قرار بود از طرف خودش به دوستاش بده رو خریداری کردم. یک پاک کن اتودی با تصاویر پرنسسی . فکر میکنم برای دخترها جذاب باشه. برای خوراکیشون هم بخواست نادیا میخواستم نون خامه ای بخرم ولی چون یکشنبه به دلیل آلودگی هوا مدارس تعطیل بود و وضعیت دوشنبه هم معلوم نبود ناچار شدم که یه چیزی بخرم که اگر هم تعطیل شد فاسد نشه درنتیجه با نظر نادیا پنکیک درنا خریدیم و شکلات کاکاویی قلبی شکل هم برای قشنگی بهشون اضافه کرد...
15 دی 1395

افتادن اولین دندان شیری

نادیا بی دندون افتاد تو قندون دخترکم دندون کوچولوی پایینیش بعد از مدتها انتظار دیروز بالاخره افتاد . یعنی خیلی لق شده بود و اذیتش میکرد مامانی هم یه نخ دندون بست دورش و در یک ثانیه کنده شد. نادیا بسیار خوشحال بود و منتظر هدیه فرشته دندون. صبح هم که بیدار شد دید یک جایزه زیبا بالای تختشه. یک بازی تمرکزی که باید حلقه رو بدون برخورد از میله رد کنه در صورت برخود صدای بوقش در می یاد. امروز هم عسل مامان رفته اردوی باغ وحش و یه عالمه خوراکی با خودش برده، هرچند که میدونم بیشترش رو بر میگردونه. امیدورام که حسابی بهش خوش بگذره و سالم و سلامت باشه. ...
23 آذر 1395

خاطرات- لق شدن واقعی اولین دندان

جمعه صبح یکمی برف نشسته بود و نادیا با دیدن برف ها کلی ذوق کرد . بعد از خوردن صبحونه با هم دیگه رفتیم تو پارک و کلی برف بازی کردیم و یک آدم برفی کوچولو با برفهای کم باقی مونده ساختیم.  قسمت بازی بچه ها هم که در دست تعمیر بود کامل شده بود و تابهای دایره ای جالبی کار گذاشته بودند . نادیا کلی خوشحال شد و بازی کرد. بعد هم رفتیم خونه نهار خوردیم و حاضر شدیم که بریم خرید ماشین کنترلی برای نادیا جونم . بعد از یکی دو ماه انتظار که نادیا خانوم پول های هفتگی ایش رو جمع کرده بود که یک ماشین کنترلی که از قبل نشون کرده بود رو از مغازه کنار شهربازی بخره. البته قیمتهاش خیلی بالاتر رفته بود  ولی بخاطر تلاش و صبرش برای رسیدن به هدف ، براش خر...
22 آذر 1395

اولین جشن اسم در کلاس

دیروز اولین جشن اسم در کلاس برگزار شد. نادیا خیلی وقت بود منتظرش بود . جشن اسم سارا بود. عسل مامان خیلی بهش خوش گذشته بود . آهنگ گذاشته بودن و رقصیده بودند. میگفت از جشن تولدهای مهد خیلی بهتر بود. یک دفترچه الفبا هم از سارا جون هدیه گرفته بودند. روز چهارشنبه هم سعی کردیم بر اساس یک ویدیو که با ظروف پلاستیکی یکبار مصرف کاردستی درست میکرد ما هم کاردستی درست کنیم. شبیه اون نشد ولی بد هم نشد از مراحل ساخت لذت بردیم و آخر سر هم نادیا تبدیلش کرد به یک گردنبند زیبا. و دیروز بردش مدرسه که نشون بده و کارت امتیاز بگیره.  
7 آذر 1395

دختر عزیزتر از جانمان، عاشقانه دوستت داریم.

عسل مامان روز چهارشنبه حرف "ر "را یاد گرفته و برای من و پدرش این جملات زیبا رو در دفتر مشقش به یادگار گذاشت. ممنونم دختر مهربون من . امیدوارم همیشه لبخند شادی رو بر لبهای قشنگت ببینیم. ما هم عاشقانه تو را دوست داریم دخترم.   در بالای صفحه هم دور کلمه مادر یک قلب زیبا کشیده عزیز مامان قربونت بره مامان عزیزم   ...
6 آذر 1395

روزهای مدرسه – اولین دیکته

دیروز اولین دیکته رو  من به نادیا گفتم . خیلی دوست داشت که غلط بنویسه ببینه چه اتفاقی میفته. منم گفتم پس کلمه باب رو بلد نیستی. اشکال نداره باید یک صفحه بنویسی که یادت بمونه. گفت نه نه یادم اومد گفتم باشه ولی در هر صورت یک خط باید بنویسی. امروز هم اولین دیکته رو تو مدرسه مینویسه. موفق باشی عزیزم. دیروز میگفت خانم معلم زبان به من گفته تو شاگرد زرنگ کلاس هستی . چون نادیا زبانش خوبه دستیار معلم شده به بچه ها یاد میده. خیلی خوشحال بود. و همینطور چون در گروه سه نفره استراحت قرار داره یه تحقیق در مورد استراحت برده و امروز هم یک ملحفه و کوسن بعنوان بالشم و پتو با خودش برد مدرسه. ظاهرا فقط نادیا تحقیق برده و خانم گفت فقط ن...
10 آبان 1395

یادگیری اولین حرف الفبا- آ ا

نادیا خانوم من دیروز اولین حرف الفبا رو یاد گرفت . آ ا  آموزش لوحه ها تمام شد و  دیروز جشن آ ا رو هم در کلاس برگزار کردند. و با خوندن شعرهای قشنگ این حرف رو یاد گرفتند. و به زیبایی هم خوشگل مامان همه مشق آ ا  رو نوشت و نقاشی های زیبایی از کلماتی که این حرف در آنها بود در صفحه مقابلش کشید. باسواد شدنت مبارک باشه نازنینم. چهارشنبه هفته گذشته هم رفتم و با معلمش صحبت کردم . معلم بسیار مثبت و خوبی بود و  گفت که نادیا خوب بود و الان خیلی خوبترشده و تنها بچه ها نیاز به زمان دارند تا با شرایط جدید انطباق پیدا کنند. و خدا رو شکر نادیا هم روز به روز داره بهتر میشه و کسی هم ازش میپرسه معلم و مدرسه ات...
3 آبان 1395