نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات

1391/8/16 8:31
نویسنده : مامان
241 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز داشت آهنگ بدرود گوگوش رو پخش میکرد . وقتی میگفت به این زودی نگو دیره ، نگو بدرود . خوشگل مامان  یک دفعه گفت : من که جایی نرفتم، همین جام ؟از خود راضی

و مرتب این جمله رو با ناز و ادا تکرار میکرد. قربونت بره مامان جیگر طلای من.ماچ

روز شنبه هم که کمر مامان گرفت و از شدت درد نمیتونستم هیچ حرکتی انجام بدم. بابا برام روغن زیتون مالید و داشت ماساژ میداد که نادیا خانوم هم شروع کرد باهاش همراهی کردن . و یک دفعه لیوان دلستر یخ رو که کنار دستش بود خالی کرد رو کمر من گریهو بادستاش شروع کرد به زدن روی کمرم و بعد هم تند تند میپرسید: کمرت خوب شد مامان دون (جون)

تو این هفته هم وقتی که من سرکارم به مامانی میگی : مامان معصومه گم شده بریم پیداش کنیم.عینک

قربون این شیرین زبونیهات برم من.قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)