نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

چطور براي كودك خود كتاب انتخاب كنيم؟

  والدين همان‌گونه كه براي خوراك و پوشاك كودك زمان مي‌گذارند، براي رشد صحيح ذهني او نيز بايد از خود همت نشان دهند وقتي انسان پا به دنيا مي‌گذرد و با حواس خود با پيرامونش ارتباط بر قرار مي‌كند. با اولين چيزي كه لمس مي‌كند، مي‌شنود، مي‌بيند يا بو مي‌كشد، كنجكاويش تحريك مي‌شود. پرسش كردن به دنبال ايجاد علامت سوالي در ذهن و افكار شروع مي‌شود. عدم دريافت پاسخ صحيح به اين پرسش‌ها در كودكان منجر به رشد فكري ضعيف، كاهش خلاقيت، بي‌انگيز‌گي، بي‌علاقگي به تحصيل، عدم پيشرفت و... مي‌شود. كودكان بر اساس جواب هاي دريافتي ياد مي‌گيرند كه چگونه زندگي، افكار و شخصيت...
14 شهريور 1390

سنگ صبور

سلام عشق من از روز تولدت تا حالا وقت نکردم چیزی برات بنویسم. واکسن زدن ، چکاو ماهانه بردن پیش دکتر ، و بعد از یک هفته هم تب کردی و من دو بار بردمت دکتر و کلی هم ترسیدم. ولی الان خدا رو شکر خوب هستی. یک آزمایش چکاو سالانه هم باید ببرمت که  خیلی سخته و من هنوز نبردمت. از یکی دو روز قبل از تولدت هم زبون باز کردی و خیلی از کلماتی رو که بهت میگیم با زبون خودت تکرار میکنی. ماهی= مایی، بریم = بیم ، رفت = رفت ، دایی ، دالی ، بیضی  و ....... و دیگه بخوبی هم راه میری و خیلی کم زمین میخوری.  الان هم در تدارک گرفتن جشن تولدت هستم  که روز پنج شنبه میخوام برگزار کنم البته اگه بعضی ها بزارند و طبق معمول که تمام خوشی های زندگی من ر...
12 شهريور 1390

شب تولد

دختر عزیزم درسته که فردا روز تولدته ولی چون پارسال روز تولدت چهارشنبه بود دلم میخواد از همین امروز که چهارشنبه است درست در ساعت تولدت (  50/11 دقیقه)، این لحظات قشنگ رو ، از همین لحظه جشن بگیرم عشق من. در واقع امشب شب تولدته عزیز دلم.     چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد... روز تو! روزی که تو آغاز شدی!  نادیاجان،دختر عزیزم ،اولین سالگرد تولدت مبارک.  عاشقانه دوستت دارم           ...
26 مرداد 1390

خاطرات

دخترم فقط دو روز دیگه تا تولدت مونده و من این روزها همش تو حال و هوای پارسال و روزهای تولدت هستم. مخصوصاٌ که روز تولدت پارسال روز چهارشنبه بود و من همش احساس میکنم که تولدت فرداست نه پنج شنبه . و امروز همون سه شنبه ای که من برای چک کردن ضربان قلبت با مامانی به بیمارستان رفتم چون تو هفته چهل و یک بودم و برای اینکه حرکات و ضربان قلبت چک بشه که طبیعی باشه و کم نشه باید تقریباً یک روز درمیون میرفتیم بیمارستان. ولی سه شنبه دکتر گفت برو برای زایمان برای یک لحظه باورم نمیشد و اصلاً فکر نمیکردم یک دفعه اینقدر دچار اضطراب بشم البته یک حس درونی و همینطور بر اساس محاسبات خودم احساس میکردم که تو باید چهارشنبه بدنیا بیایی . بر یک لحظه احساس کردم تمام ب...
25 مرداد 1390

عکسهای اولین آتلیه

دختر عزیزم برای اولین بار در 5/9 (١٣/٣/٩٠)و 10 (٣/٤/٩٠ ) ماهگی  بردمت آتلیه عکاسی تا عکسهای خوشگل ازت بگیرم . اینقدر خوشگل شدن که همه عاشقشون شدن. عکاسه که میگفت دخترتون رو مهد کودک میزارین که اینقدر اجتماعییه؟ از بس که خوشرویی دخترم و با هیچ کسی غریبی نمیکنی. اینقدر اداهات بامزه بودن که دلم میخواست همش رو چاپ کنم. چند تا از عکسهای خوشگلت رو میذارم.           ...
24 مرداد 1390