سنگ صبور
سلام عشق من
از روز تولدت تا حالا وقت نکردم چیزی برات بنویسم. واکسن زدن ، چکاو ماهانه بردن پیش دکتر ، و بعد از یک هفته هم تب کردی و من دو بار بردمت دکتر و کلی هم ترسیدم. ولی الان خدا رو شکر خوب هستی. یک آزمایش چکاو سالانه هم باید ببرمت که خیلی سخته و من هنوز نبردمت.
از یکی دو روز قبل از تولدت هم زبون باز کردی و خیلی از کلماتی رو که بهت میگیم با زبون خودت تکرار میکنی. ماهی= مایی، بریم = بیم ، رفت = رفت ، دایی ، دالی ، بیضی و ....... و دیگه بخوبی هم راه میری و خیلی کم زمین میخوری.
الان هم در تدارک گرفتن جشن تولدت هستم که روز پنج شنبه میخوام برگزار کنم البته اگه بعضی ها بزارند و طبق معمول که تمام خوشی های زندگی من رو یکجوری به گند میکشن این یکی رو هم خراب نکنن.
امروز چون خیلی غمگینم و احساس تنهایی میکنم میخوام باهات حرف یزنم و تو بشی سنگ صبور من.
ماهیها چقدر اشتباه می کنند،
قلاب علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ میدهند؟
آزمون زندگی ما پر از قلابهاییست که وقتی اسیر طعمه اش میشویم،
تازه میفهمیم که ماهیها بی تقصیرند؟