نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

آخرین روزهای اسفند غمگین سال 98

امروز آخرین روزیه که در سال 98 در اداره هستم. سال 98 با کلی فراز و نشیب در حال اتمامه ، سالی که با سیل شروع شد و کل برنامه مسافرت ما رو بهم زد و حالا این هم از اسفند پرشور و حال ما که من همیشه  حتی از روزهای عید هم بیشتر دوستش داشتم ولی تبدیل شد به اسفندی پر از ترس و اضطراب از ابتلا به بیماری کرونا 😭😭 و قرنطینه در خونه و باز هم بهم خوردن برنامه سفر و ترس از مرگ و بیماری 😢😢 حتی نتونستم خونه تکونی بکنم و حتی نتونستم پرده ای که برای خونه خریده بودم رو برای نصب به خونه بیارم و دلخوشی های کوچیکی رو که داشتیم از دست دادیم. الان فقط همه در تلاش هستیم که بیمار نشیم و خدای نکرده شاهد از دست دادن عزیزانمون نباشیم. ولی فکر میک...
26 اسفند 1398

دیپلم افتخار مسابقات کانگورو

نادیا خانم ما موفق به کسب دیپلم افتخار در مسابقات بین المللی کانگورو شد.  امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشی زیبای دوست داشتنی من.😘😘 دوشنبه پیش هم به من اعلام کرد در شورای دانش آموزی شرکت کرده و فقط یک روز وقت داره که تبلیغات انجام بده من هم با فرصت بسیار محدودم یک پوستر تبلیغاتی ساده براش درست کردم . امیدوارم که انتخاب بشه و من شاهد خوشحالیش باشم.😍😍     ...
6 آبان 1398

تولدت مبارک عشق زیبای من

روزا دوست داشتنی تر شد وقتی دنیا اومدی تو، تو نقاشی دنیا رنگ زیباتو زدی تو یه سالی تو همین روز شکفتی گل من رو زمین یاد تو حک شد روی تقویم دل من امشب، شب توست خنده، مال لب توست وقت تاب و تب توست تو که خود خود عشقی، تولدت مبارک، تو هدیه ی بهشتی، تولدت مبارک تو که خود خود عشقی، تولدت مبارک، تو هدیه ی بهشتی، تولدت مبارک تولدت مبارک ...😍😍 دست دست دست به هم نه نه نه به غم هیشکی مث خودت نمیشه بدون بهونه این جمع تویی نور این شمع تویی برسی به آرزوت همیشه تو شمعو فوت کن با عشق و خنده آخه جون ما به جونت بنده تموم آروزمون واست بخت بلنده ... تو که خود خود عشقی، تولدت مبارک، تو هدیه ی بهشتی، تولدت مب...
27 مرداد 1398

روزهایی که گذشت در سال 98

امروز اولین روز تابستان 98 هست و یادم اومد که در بهاری که گذشت هیچ پستی نذاشتم. عید امسال که با داستانهای سیل بسیار ناراحت کننده و غم انگیز آغاز شد . و ما هم برای تعطیلات طولانی عید امسال کلی برنامه ریزی کرده بودیم که تعطیلات را با یک گشت گذار طولانی در جنوب و شهرهای بروجرد و دزفول و شوش و آبادان و خرم آباد بگذرونیم که داستان سیل کل برنامه ما رو بهم ریخت و مجبور شدیم کلیه ی هتل های رزروی رو کنسل کنیم و ایام تعطیلات رو به دید و بازدید و مهمونی و دوچرخه سواری در پارک بگذرونیم.  من کلاس یوگا رو در یک مرکز تخصصی شروع کردم و واقعا از انجامش لذت می برم، ورزش بسیار فوق العاده و آرامبخشیه.😍 نادیای دوست داشتنی من هم  پرتوان در درس و ز...
1 تير 1398

روزهای پایانی سال 97

امروز آخرین شنبه سال 97 هست. و من خستگی خونه تکونیه آخر هفته رو از تن به در میکنم و کلی هم ذوق خریدهای جدیدی که برای دکوراسیون خونه کردم رو دارم چون همونی که دوست داشتم شد. و دیدنشون واقعا برام لذت بخشه.😍 و خبر خوشحال کننده دیگه ی امروز هم اینه که عسل مامان این ترم هم مانند ترم پیش در کلاس زبان نمره ی TOP کلاس شد و ترم بعد شهریه اش نصف میشه و من طبق قولی که بهش دادم نصف دیگه ی شهریه رو به خودش تقدیم میکنم. زیبای پرتوان من امیدوارم همیشه در اوج موفقیت، شاد و سلامت ببینمت😘😍 و امیدوارم سال جدید هم سال امیدبخشی برای ایران و ایرانیان باشه🙏  
25 اسفند 1397

نمره Top زبان عسل بانوی ما

عسل مامان شاهکار کرد. الان نمره زبان ناديا خانوم رو دیدم و کلی ذوق زده شدم . با نمره 100 در کلاس شون که همه بچه های پنجم ششمی هستن Top کلاس شده. نازبانوی من کوچکترین بچه کلاسه ولی همه تلاش میکنن که وقت امتحان کنارش بشینن شاید نمره زبانشون رو اینطوری بالا بکشن عزیز پرتلاش من تو مایه ی افتخار ما هستی ...
7 بهمن 1397

اولین آهنگسازی نادیا خانوم ما

روز چهارشنبه که من از سرکار برگشتم نادیا گفت: مامان من یک آهنگ ساختم . با شنیدن این حرف کلی خوشحال شدم و تشویقش کردم و او هم آهنگش رو به زیبایی برام نواخت و من کلی لذت بردم.  ظهر روز پنجشنبه نادیا کلاس موسیقی داشت و باهم رفتیم به کلاس. صدای زدن آهنگی رو که ساخته بود میشنیدم و همینطور تشویقهای استادش که بعد از اجرا بهش گفت عالیه، بسیار عالیه   دیدم استادش با خوشحالی از کلاس اومد بیرون و موبایلش رو برداشت و درحالیکه میرفت تو کلاس رو به من کرد و با ذوق گفت که آهنگ ساخته  منم تو دلم کلی قند آب شد. عسل مامان چندین بار آهنگ رو برای استاد اجرا کرد و استاد ازش فیلم گرفت. در پایان کلاس استاد عزیز ما، کلی از نادیا و آهنگ...
10 آذر 1397