دخترم زیباترین هدیه خدا
همیشه در رویاهایم از خدا میخواستم به من دختری هدیه دهد که چشمانش به رنگ آبی آسمان و طراوت باران باشد...موهایش همچون دریا پر پیچ و خم و مواج باشد ..صورتش به پاکی و سپیدی ابرها باشد و چون زمستان بخشنده..زندگی بخش و مهربان. روزی که درونم پا گذاشت در سرمای آذر ماه وجودم رو چون آتش گرم کرد و روزی که در آغوشم گرفتمش در گرمای اَمرداد شهد نوشین و خنکی بود برای زندگی من. و دیدم خداوند بزرگ به من هر آنچه خواسته بودم داده...بیشتر از آنچه خواسته بودم. من مادر شدم مادر یک فرشته سپید مهربان. این داستان تولد نادیا کوچولو مامان است که دوست دارم همیشه برایش تعریف کنم تا بداند نفسم لحظه ای بدون او دوام نخواهد آورد. عزیز دل مادر .....
این زیباترین داستان زندگی منه...داستانی که تکراری نمیشه..خیلی دوستت دارم عزیزترینم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی