روز شمار آغاز مدرسه - خرید وسایل مدرسه
دیروز بعد از کلاس همراه مامانی و نادیا رفتیم شهر کتاب برای خرید وسایل مدرسه. البته هنوز مدرسه اعلام نکرده که دقیقا چه چیزهایی لازم دارند ولی چون بن خرید داشتم و آخرین مهلت خرید بود دیروز رفتیم و خرده ریزهای لازم برای نادیا خانوم رو خریدیم. نادیا از خریدن این وسایل کلی ذوق کرد.
امیدوارم که در این راه همیشه موفق وشاد باشی عزیزم.
البته سرکلاس هم چون کلاسش با مربی جدید آغاز میشد مربی قبلی یک بسته مداد رنگی و پاکن و مداد و چسب و برچسب به نادیا جایزه داد که نازبانوی من هم کلی بخاطرش خوشحال شد.
هفته قبل که جشنواره عروسکی بود و چون چهارشنبه مامانی تهران وقت دکتر داشت بعد از اتمام کارمون رفتیم خونه عمو بهروز و شب اونجا موندیم و روز پنجشنبه عصر هم من، نادیا و احمد رضا رو به تئاتر شهر بردم و نمایش نمکی بلا و دیو ناقلا رو که از قبل رزرو کرده بودم دیدیم، کاری بود از کانون پرورش فکری و توسط دوستان نابینا انجام شد . خیلی خوب و عالی اجرا کردند و بچه ها دوست داشتند. بعد هم نمایش های فضای باز رو دیدیم که بد نبودند. و بعد هم به قسمت کودکان رفتیم و بچه ها قصه گوش دادند و نادیا هم کاردستی اش رو درست کرد.
پنجشنبه گذشته هم صبح همراه زندایی رفتیم پارک آبی تا عصر اونجا بودیم و خیلی خوش گذشت. بعد هم حاضر شدیم و چون زندایی سودابه میخواست برای تولد دایی شهرام سورپرایزش کنه رفتیم خونه دایی شهرام و براش تولد گرفتیم.
جمعه شب هم تولد نیکان دوست مهد کودکی و کلاس موسیقی نادیا بود که تولد مفصل و خیلی خوبی رو مامانش زحمت کشیده بود و براش گرفته بودند و به نادیا و دوستانش خیلی خوش گذشت. یه جامدادی رومیزی هم نادیا و دیگر بچه ها هدیه گرفتند.
خانوم خانوما و وسایل مدرسه اش
در جشنواره عروسکی در حال دیدن نمایش نمکی بلا و دیو ناقلا
در حال گوش دادن به قصه ماه پیشونی
نادیا خانوم در حال سفالگری با اسباب بازی جدیدش و سگ سخنگوش هم داره تماشا میکنه
نادیا خانوم در تولد نیکان جون