نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات- سفر اروپا- پاریس (1)

1395/4/20 15:16
نویسنده : مامان
346 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز بعد از یک سفر یازده روز به کشورهای فرانسه و ایتالیا ساعت چهار صبح به خونه برگشتیم.

روزهای خوبی بود در کنار گل دخترمون. چهار شب پاریس، سه شب رم و سه شب میلان.

دو سه  هفته مونده به عید تصمیم گرفتیم که یه مسافرت به اروپا داشته باشیم. تحقیق و تفحص رو با پرسیدن از چندتا آژانس شروع کردیم . اینکه دقیقا  کجاها بریم و چه مدارکی لازم هست و... رو فهمیدیم و شروع به اقدام کردیم . دیدیم که بهترین زمان تعطیلات عید فطر و تعطیلی قبل از اون هست و بهترین روش از نظر هزینه و اختیار عمل این هست که خودمون اقدام کنیم و نه از طریق تور و آژانس.

خلاصه وقت سفارت رو گرفتیم و بعد از کلی جمع و جور کردن مدارک و برنامه ریزی های لازم و انتخاب هتل و پرواز که خیلی هم آسون نبود حدودا یک ماه قبل از سفر به سفارت رفتیم و دو هفته بعد هم ویزا رو گرفتیم.

سه شنبه هشتم تیر ماه ساعت هفت و نیم صبح با پرواز ایران ایر که پرواز مستقیم بود به سمت پاریس حرکت کردیم و ساعت یازده و نیم به وقت پاریس وارد فرودگاه شدیم و تا به هتل رسیدیم  دیگه ساعت یک و نیم  یا دو بود.

پاریس در نگاه اول بنظرمون شلوغ و پرترافیک بود ولی در روزهای بعد خیلی ترافیکی ندیدیم و خیلی آروم بود . خونه های زیبا و  ساختمانهای بلند با کافه ها و گل فروشی های خوشگل ترکیب قشنگی بودند .هتلمون هتل بسیار خوبی بود با اینکه سه ستاره بود ولی بسیار تمیز و در مکان عالی قرار داشت تقریبا یک ربع پیاده تا برج ایفل بود و یک ایستگاه مترو که سه خطر از اون عبور میکرد در چند قدمی هتل بود .خیلی نقلی و کوچولو بود که البته این معمول هتل های پاریس هست ولی اینقدر خوب دکور شده بود که تو اون فضای کوچیک هیچ کمبودی احساس نمیکردی و کاملا نیازهامون رو برطرف میکرد.

بعد کمی استراحت و رفع خستگی عصر برای دیدن شهر راهی شدیم. نادیا هم دوربین کوچیک سونی رو برداشته بود و مدام از سگها و در و دیوار عکس میگرفت .آرام میگفت من میخوام عکسهای خودم رو بگیرم. خلاصه پیاده رفتیم تا به برج ایفل رسیدیم. از برج ایفیل به شدت محافظت میشد و برای ورود، کلیه کوله ها و همینطور افراد با یک دستگاهی چک میشدند اجازه همراه آوردن مایعات هم نمیدادند. وارد محوطه پایینی شدیم بخاطر وجود کبوترها نادیا کلی ذوق میکرد و دنبالشون میدوید. یه توپ فوتبال هم زیر برج آویزون کرده بودند بخاطر یورو 2016 . خلاصه کلی عکس گرفتیم  ولی چون دیگه ساعت شش و هفت عصر بود دیگه بازدید از بالای برج تعطیل شده بود یا شایدم کلا اون روز تعطیل بود خلاصه به علت تعطیلی از برج خارج شدیم و به مسیر خودمون به سمت رود سن ادامه دادیم. بسیار مناظر زیبایی بود در کنار رود افرادی بودند که خود رو با رنگهای سفید و طلایی رنگ کرده بودند و مثل مجسمه ایستاده بودند و برای عکس گرفتن باید تو کاسه پایین پاشون پول مینداختی. مردم درکنار رود ویا در کافه رستورانهایی اسکله ای که معمولا هم بصورت کشتی بود در حال خوشگذرونی بودند. بعد از کمی پیاده روی در کنار رود سن و خوردن یه بستنی خوشمزه به طرف یکی از پلها رفتیم از روی پل منظره برج ایفل و شهر بسیار زیبا بود و برای عکس گرفتن با برج ایفل عالی بود.زیبا بعد هم به سمت خیابان شازه لیزه حرکت کردیم میخواستیم به میدون کنکورد بریم و از اونجا خیابان شانزه لیزه رو  تا انتها و رسیدن به طاق پیروزی طی کنیم که از وسط خیابان شانزه لیزه سردرآوردیم و اون رو تا طاق پیروزی ادامه دادیم . خیابان شانزه لیزه خیلی چیز خاصی نداشت یه خیابون پهن که دو طرفش مغازه بود مغازه های شیک و برند و پر از کافه. وقتی به طاق پیروزی رسیدیم دیگه حسابی خسته شده بودیم. بر روی نیمکتی در نزدیکی آن نشستیم و رفع خستگی کردیم. باید اونجا سوار مترو میشدیم که تا هتلمون سه ایستگاه فاصله بود ولی احساس کردیم که نزدیکه و پیاده برگشتیم ولی خوب حسابی خسته شدیم تا هتلمون رو پیدا کردیم ولی عوضش کلی مسیر رو یاد گرفتیم.خواب

صبح روز بعد بخاطر نادیا و اشتیاقی که برای دیدن دیزنی لند داشت بعد از پرسیدن مسیر متروی آن از رزرویشن هتل راهی دیزنی لند شدیم بعد از حدود چهل دقیقه به دیزنی لند رسیدیم چون تقریبا خارج از شهر بود. واقعا فضای شگفت انگیز و هیجان انگیزی بود . میتونم بگم بهترین قسمت سفر بود .جشن دیدن قلعه پرنسسی به همون اندازه که برای نادیا جذابیت داشت برای ما هم داشت. اول سوار فیل پرنده جامبو شدیم که صف طولانی هم داشت. بعد سراغ مازی رفتیم که مربوط به کارتون آلیس در سرزمین عجایب بود و در تمام طول مسیر آن المانهای اون کارتون بود و در پایان که مسیر رو پیدا کردیم به قلعه رسیدیم. و در بالای برج از نمای پارک عکس گرفتیم.راضی

بعد به قسمتی رفتیم به نام small world  که با قایقهای کوچک بر روی یک دریاچه حرکت میکرد و وارد یک فضایی میشد که یک دنیا رنگ و نور و رقص و آواز خونی عروسکهایی بود که لباسهایی از تمام ملل دنیا به تن داشتند . فضایی بود که برای لحاظاتی میخکوب میشدی و وارد دنیایی رویایی از رقص و نور میشدی . خیلی جالب و رنگارنگ بود.محبت

بعد به قسمت دیگری رفتیم که قایقی بر روی رودخانه حرکت میکرد و با آوازی سحرانگیز در هر قسمت ماکت کوچولویی از کارتونهای والت دیزنی به شیوه ای زیبا  ساخته شده بود و در حین عبور از کنارشون اونها رو تماشا می کردیم.

بعد از اون سوار یک قطار هیجان انگیز شدیم که با سرعت در مسیری زیبا حرکت میکرد. دیگه تقریبا ساعت سه ظهر شده بود و ما حسابی گرسنه بودیم. داشتیم برای پیدا کردن یه رستوران میرفتیم که خانومی در لباس سیندرلا با یک اسکورت به سرعت در حال رفتن بود هرچی دنبالش دویدیم بهش نرسیدیم.

بعد هم رفتیم و در صندلی های بیرون چیده شده یک رستوران نشستیم و یه هات داگ خوردیم. در رو به روی ما مکانی بود که عروسک دانل داک بود و مردم صف بسته بودند تا باهاش عکس بگیرن،سوال تازه بعضی ها امضاء هم ازش میگرفتن. گیجتو دلم گفتم ما از این عروسکها دم رستورانهامون زیاد داریم.خندونکچشمک

بعد از صرف نهار از قسمت پارک فانتزی که خارج شده بودیم وارد پارک ماجرا جویی شدیم. اول یک قسمتی داشت به نام جونز که یه ترن هوایی خیلی باحال بود ولی چون قد نادیا از خط موردنظر کوتاه تر بود نتونستیم سوار بشیم.غمگین

در نتیجه رفتیم به قسمت دیگری به نام دزدان دریایی کارائیب. که فضای ترسناکی از کشتی دزدان دریایی بود بعد از طی مسیر تاریک با فضایی وهم آلود وارد مسیری شدیم که باید سوار قایق هایی میشدیم خطاکه ما رو درفضایی تاریک همراه با آهنگی خاص با مجسمه های ترسناک قرار میداد و قسمتهایی از داستانهای دزدان دریایی رو با شیوه ای جالب نشان میداد و قایق در مسیرهایی سربالایی و درمسیرهایی با سرعت به پایین حرکت میکرد بسیار جالب و هیجان انگیز بود.تشویق

بعد هم رفتیم یک قسمتی به نام نمایش پشت صحنه میکی موس که واقعا سرکاری بود یک ساعت توصف ایستادیم فکر کردیم تئاتره ولی بعد دیدم میرن پشت صحنه با میکی موس عکس میگیرن و میان.گیج

بعد هم که از اونجا اومدیم بیرون دیدیم که همه صف بستن و از این بندهایی که مردم پشتش می ایستادن میبستن و میگفتن که الان برنامه شروع میشه. گفتیم بپرسیم چیه دوباره سرکار نریم . گفتیم چی هست اصلا؟ گفتند که شو پرنسس ها هست میخواستیم اول نایستیم ولی چون گفت چند دقیقه دیگه شروع میشه ایستادیم. همون ردیف جلو هم بودیم. ولی خوب شد که ایستادیم .یک نمایش فوق العاده از کلیه کارتونهای دیزنی با آدمهایی که خودشون رو به شکل اون کارکترها درآورده بودند . یعنی عالی بود با رقص و آواز میومدن و میرفتن. فوق العاده بود. نادیا که حسابی خوشش اومده بودتشویق

بعد هم در پایان سریع خودمون رو به بخش دیگه پارک رسوندیم که قبل از اینکه شلوغ بشه به بازی های دیگه برسیم. به بخشی رفتیم به نام اوتوپیا که ماشین سواری بود . نادیا و پدرش تو یک ماشین نشستن و نادیا رانندگی کرد و من هم یه ماشین دیگه سوار شدم. خیلی خوب بودو خوش گذشت.محبت

بعد هم رفتیم به قسمت ترسناک پارک . خانه ارواح که نادیا از اولش دنبالش میگشت. خونه یک عروس با روح سرگردان بود. سوار یک قطار میشدیم و در یک فضایی ترسناک با عروسکهایی که واقعا همانند روح بود و میرقصدند حرکت میکردم. خیلی جالب بود.عینک

بعد از اونجا سوار قطاری شدیم که یک دور کامل دور پارک رو میزد و از یک مسیری شبیه باغ وحش هم میگذشت . بعد از یک دور در ایستگاه دوم پیاده شدیم .ساعت دیگه تقریبا حدود نه بود و  پارک کمی خلوت شده بود. بخاطر علاقه نادیا به small world یکبار دیگه رفتیم و اونو سوار شدیم دیگه صفی هم نداشت.

بعد رفتیم فنجون چرخون رو سوار شدیم چون دیگه اصلا صفی نداشت راحت سوار شدیم. بعد هم یک قطار بود با نام گشتی با پینوکیو که در یک مسیری تونلی حرکت میکردی و کل داستان رو بصورت مجسمه ها و فضاسازی که کرده بودند میدیدی و یکی دیگه هم به همین صورت برای داستان سفید برفی بود . خیلی جالب و زیبا درست کرده بودند.

بعد هم سه تایی سوار اسبهای چرخان شدیم و بعد هم یکبار دیگه دزدان دریایی رو سوار شدیم . چون خلوت شده بود همه رو تند تند رفتیم. هوا تقریبا تاریک شده بود و قصر پرنسسی در شب میدرخشید.

چند تا عکس گرفتیم و به تماشای نمایش رقص فواره ها با موسیقی نشستیم که در دریاچه جلوی قصر انجام میشدد. پارک دیگه تعطیل شده بود و از وسایل بازی نمیشد استفاده کرد ولی بعد از اتمام برنامه  فواره ها اعلام کردند که تا ده دقیقه دیگه رویای دیزنی آغاز میشه. رقص نوری در آسمان انجام میداند.

و بعد شروع برنامه و آغاز رویا.......محبتتشویق

یعنی محشر بود . آدم سرجاش میخکوب میشد. نادیا با اون همه خستگی پلک هم نمیزد. برای ما که خیلی جذاب بود . ترکیبی از  کارتونها و آهنگهای دیزنی بر روی قصر همراه با آتش بازی و رقص آب. واقعا رویای دیدنی بود.

تا از پارک اومدیم بیرون و سوار قطار شدیم دیگه ساعت دوازده و ربع بود و درنتیجه به مترو دوم که ساعت یک شب آخریش بود نرسیدیم و ناچار باتاکسی خودمون رو به هتل رسوندیم.

روز فوق العاده ای بود . هم به نادیا و هم به ما خیلی خوش گذشت.

نادیا خانوم در زیر برج ایفل در حال دویدن به دنبال پرنده ها

نادیا در دیزنی لند

نادیای هیجان زده من از دیدن رژه شخصیتهای کارتونی

رویای زیبای دیزنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)