خاطرات

عزیز دلم این روز ها خیلی به من وابسته شدی و مدام دنبال من راه می افتی یک کمی هم خجالتی شدی. هیچکس جرات نداره از اتاق خارج بشه و در خروجی رو ببنده چون تو هم میخوای دنبالش بری و گریه میکنی. البته یک کمی این گریه و غرو لندها بخاطر دندون در آوردنت هم هست. آخه این دندونهای دوم از بالا و پایین دارن نیش میزنن و تو حسابی داری اذیت میشی. لثه های خیلی سفتی داری و دندونهات بسختی در میان.

23 شهریور اولین کلمه انگلیسی رو که از سی دی هات یاد گرفتی به زبون آوردی. درست و واضح گفتی baby  .

به اردک هم میگی اُ ُ ُ ُ دک  – قبلاً میگفتی ( دو دَ ) و ما فکر میکردیم  میگی (2 و 10) و با خودمون فکر میکردیم اینو از کجا یاد گرفتی ولی حالا فهمیدیم که به اردک میگفتی  دو دَ و حالا پیشرفت کردی و میگی اُ ُ ُ ُ دک . بخوبی هم میتونی اردک ،ماهی، گاو ، بع بعی رو توی کتابت و یا سی دی هات نشون بدی یعنی میتونی تشخیصشون بدی و اسمشون رو میگی و صداهاشون رو درمیاری .

وقتی هم یک کاری میکنی که نباید بکنی مامانی بهت میگه: (ای وای من )و تو هم بلافاصله میگی :  وُووووی

خلاصه خیلی شیرین و بامزه ای عزیزم.