نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

پایان (البته فکر کنم) پروژه سوم- جدا کردن جای خواب

1392/3/20 9:52
نویسنده : مامان
867 بازدید
اشتراک گذاری

نادیا خانوم ما برای اولین بار، پانزدهم خرداد، شب رو به طور کامل توی تخت و توی اتاق خودش به تنهایی خوابید. بدون نق و نوق و بدون اینکه بخواد بیاد پیش من بخوابه. ساعت نه از پارک اومدیم خونه . گفت خوابم میاد و شام هم خیلی کم خورد . گفتم میذارمت تو تختت بخواب . گفت باشه ولی تو هم پیشم بخواب گفتم من که تو تخت تو جا نمیشم کنارت رو صندلی میشنم . ولی الان کار دارم تو تخت دراز بکش من الان میام . وقتی پنج دقیقه بعد اومدم کنارش دیدم قربونش برم خوابش برده.در طول شب هم چند بار بلند شدم و رفتم نگاش کردم و روش رو انداختم ولی خوب اصلاً تکون نخورد.

  از شنبه هم خونه مامانی توی تخت و پارکش خوابید. یکم گذاشتمش رو پام بعد خودش گفت نه میخوام خودم بخوابم. گفتم پس تو تختت میذارمت نی نیت رو هم میذارم پیشت. گذاشتمش و چند دقیقه بعد خواب بود. و فقط دم صبح گفت منو بیار بیرون ، بیام پیشت. دیشب هم همینطور گذاشتمش تو تخت و گفت نی نیم رو با کلاسکه اش بذار پیشم و من گذاشتم یکمی باهاش بازی کرد و بعد خودش گفت کلاسکه رو بردار و نینی رو پیش خودش خوابوند و چند دقیقه بعد خوابش برد

دخترکم ، اصلاً فکر نمیکردم به این راحتی بتونم جای خوابت رو جدا کنم. آخه هر وقت قبلاً میذاشتمت توی تخت و پارک بیشتر از دو ساعت توی اون نمیخوابیدی و بیدار میشدی و میگفتی من رو بیار پیش خودت.

البته فکر میکنم این جدا کردن جای خوابت برای من سختتر از تو باشه عزیزمگریه. نزدیک به سه سال تو رو تو بغل خودم خوابوندم. تا موقعی که شیر میخوردی که همیشه تو آغوشم بودی . بعد هم که تو بیست ماهگی از شیر گرفتمت دلم نیومد تو رو از خودم جدا کنم . آخه گفتم همینکه می می نمیخوری کلی اذیت شدی دیگه تورو از خودم جدا نکنم . روی دستم میخوابیدی یا دستم رو تو بغلت میگرفتی ، بوسش میکردی ، نازش میکردی. جدا کردن جای خواب تو برای من مثل این میمونه که یک تکه از وجود خودم رو یه جای دیگه ، جدا از خودم میذارم . حال این عضو فکر کنم قلبم باشه ، شاید هم روحم  . ولی نه هر دوشه . تو هم قلب منی و هم روح من عزیزکم.قلب

خیلی ها به من میگفتن باید تا 10 ماهگی جای بچه رو جدا کرد حتی اگر بچه گریه کنه نباید محل بذاری باید بذاری همینطوری گریه کنه تا عادت کنه وگرنه دیگه نمینونی جاش رو جدا کنی. ولی برای من حتی تصورش هم عذاب آور بود که بچه رو اینطوری از خودم جدا کنم. همیشه فکر میکردم خوب حتماً این یک نیاز درونی که بچه  دوست داره پیش مادرش بخوابه ، چه دلیلی داره اینطوری اذیتش کنی. و الان فکر میکنم که نظرم درست بوده و به موقع، وقتی که نیاز بچه برطرف بشه و با آرامش و به تدریج  خیلی بهتر میشه این کار رو انجام داد.

kk

نادیا خانوم در تخت خودش توی اتاق خودش اولین شبی که کامل در آن خوابید

خواب

صبح ساعت هفت و نیم وقتی که از خواب بیدار شد.

نن

نادیا خانومی در تخت و پارکش خونه مامانی همراه بانی نیش (هدیه تولد دوسالگیش از طرف دایی شهرام) که خیلی دوستش داره

مثل نی نی اش دهنش بازه عسل مامان 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)