نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

جشن نامزدی

1392/3/5 14:54
نویسنده : مامان
559 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ای که گذشت درگیر مراسم عقد و نامزدی عمه بهاره بودیم. پنجشنبه مراسم عقد محضری بود. وقتی حاج آقا داشت خطبه میخوند. گفت دستاتون رو برای دعا بالا ببرید نادیا خانوم هم دستهاش رو بالا برده بود و دعا میکرد. بعد هم که همه صلوات فرستادند نادیا هم شروع کرد به خوندن شعر یه توپ دارم قلقلیه و.. . تو اون سکوت اونجا، حالا بیا و درستش کن.

بعد هم که شمعها رو خاموش کردند میگفت چرا خاموش کردید من میخواستم فوت کنم. هیچی دیگه د.باره شمع رو برای فرشته خانوم ما روشن کردند تا او فوت کنه.

بعد هم رفت تو بغل داماد با یه شاخه برگهای تزئینی که از تو سفره عقد بر داشته بود تو سر و صورت داماد میکشید. بیچاره اون هم میخندید.

روز جمعه هم که مراسم جشن بود خوشگل مامان شده بود عین یک فرشته و کلی با بچه ها دوید و رقصید  و بازی کرد. آخر سر هم کلی با مراسم آتیش بازی حال کرد و میگفت دوباره.

عمه بهاره جون امیدواریم که خوشبخت باشی.

اا

نادیا در حال فوت کردن شمع سفره عقد عمه بهاره در محضر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)