نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

جشن تولد

1392/5/21 12:28
نویسنده : مامان
1,656 بازدید
اشتراک گذاری

پریروز سومین سالگرد تولد دختر عزیزم رو جشن گرفتیم. البته هنوز یک هفته تا روز تولدش باقی مونده ولی چون تعطیلی عید فطر بود و از نظر زمانی برای ما مناسب، جشن تولد رو اون روز گذاشتیم .البته هنوز دوتا جشن دیگه باقی مونده ، این جشن با مامانی بود جشن بعدی که روز جمعه هست با دوستان کلوپ و به همراه بچه های همسن نادیا هست و جشن سوم با مامان بزرگ عزیز هست.

از روز پنچشنبه همراه با نادیا به تدارکات مربوط به جشن پرداختیم. با هم رفتیم خرید و کیک سفارش دادیم. کیکش رو هم خودش انتخاب کرد. یک کیک انگری برد آبی. و بعد خونه رو باهم تزیین کردیم بادکنک باد کردیم و نادیا مدام در حال بازی با بادکنکها بود. بعد نادیا خانم در درست کردن غذا به مامان کمک کرد و برای مامان کلی قارچ خورد کرد. بعد هم خونه رو تمیز کردیم.

نادیا از همون روز پنجشنبه مدام میگفت پس کی تولدم میشه. همه میان میگن تولدت مبارک نادیا . منم میگم مرسسسسسی. دست شما درد نکنه که برام کادو گرفتید. هزار و سیصد بار اینرو گفت و تلفنی با هرکس هم که صحبت میکرد میگفت. و میگفت من کیک انگری برد آبی انتخاب کردم. مامان بزرگ عزیز هم برام کیک بعی بعی میگیره.

صبح روز شنبه من و نادیا و بابا  آماده شدیم و رفتیم برای عکس گرفتن به آتلیه ولی فقط دو تا ژست سه نفره گرفتیم و برای ژست سوم متاسفانه فلش دوربین عکاس از کار افتاد. و درنتیجه کار نصفه موند و ما به خونه برگشتیم. خیلی ناراحت شدم ولی خوب دلم شور کارهای باقی مونده جشن رو میزد، این قضیه باعث شد که زود بیایم خونه  و با کمک مامانی بقیه غذاها و کارهای مربوط به جشن رو انجام بدیم. (البته دیروز صبح چون مرخصی بودم، من و نادیا و مامانی دوباره رفتیم آتلیه و  از نادیا عکسهای تکی گرفت که فکر میکنم خیلی زیبا شوند)

ساعت سه ظهر به نادیا گفتم: عزیزم برو تو تختت بخواب تا شب سرحال باشی و اون هم بی دردسر گفت چشم و رفت تو تختش و چند دقیقه بعد خواب بود و تا ساعت پنج خوابید و همین قضیه باعث شد که شب سرحال باشه.

جشن خیلی خوبی بود به عزیز دوردونه مامان خیلی خوش گذشت . خیلی ذوق کرد . هرکس که میومد مدوید جلوش و برای کادوها ذوق میکرد به زندایی شهین میگفت کادو آوردی؟ کادوت کجاست؟

قیافه نادیا مخصوصاً موقعی که شمع فوت میکرد و دایی کامبیز بالای سرش با پمپ مخصوص کاغذ رنگی ریخت واقعاً دیدنی بود . از هیجان دهنش باز مونده بود. قربون اون ذوق کردنت برم من.

غذاهایی که درست کردم بصورت لقمه ای و ساندویچی بود که زیاد ریخت و پاش نداشته باشه چهار نوع غذا درست کردم که شامل: سالاد الویه ، سالاد گراته مرغ، سیگارت گوشت ، کاسادیلای مرغ و ذرت همرا به ژله و سالاد فصل. همه بسیار از غذاها تعریف کردند و دستور پخت میخواستند و من بسی لذت بردم. نادیا خانم هم با صدای بلند بعد از خوردن غذاها به همه میگفت: همه سیر شدید؟

کادوهایی هم که نادیا جونی گرفت: یک استخر بادی بزرگ از طرف مامانی، یک آشپزخونه پلاستیکی که شامل گاز و فر و ظرفشویی با قابلمه و چنگال و ... بود از طرف دایی شهرام، یک کفش انگری برد به همراه دفتر نقاشی و برچسب از طرف دایی کامبیز، یک اسلحه لیزری و صفحه نشونه گیری از طرف دایی مهدی، و یک پیراهن از طرف عمو بهروز ، و یک اسکوتر به همراه کلاه ایمنی از طرف بابا و مامان . البته مامان یک هدیه مخصوص هم برای نادیا داره که روز تولد اصلیش رونمایی میشه.

نادیا خانم هم کلی با هدایاش حال کرد و تا ساعت یک شب مشغول بازی کردن با اونها بود . تا حالا سابقه نداشته نادیا خانوم من تا این ساعت بیدار باشه.

دختر قشنگم ، زیباترین هدیه زندگی من، تولدت مبارک.قلب

یک لحظه شادی و لبخند زیبای تو تمام خستگی های من رو محو میکنه . همیشه بخند یکی یک دونه ی  بی همتای من.ماچ

تولد

نادیا هیجان زده از فشفشه های روی کیکش

ک

ح

م

نادیا در حال بازی با هدایای تولدش

ف

نادیا در حال خیس کردن من در حیاط خونه مامانی

م

م

نادیا در حال حباب بازی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شبنم
26 مرداد 92 10:55
سلام دوستان عزیزم این کلوپ تازه راه اندازی شده تا بتونید از عکس های فرزند عزیزتون با هزینه ای کم کلیپ داشته باشید هر سئوالی دارید در این بخش مطرح کنید در اولین فرصت پاسخ داده می شه http://babyclip.persianblog.ir/ همچنین طراحی تقویم سال 93 با عکس کودک دلبندتان انجام میشود ،از طرح های ما دیدن فرمائیدبهترین هدیه برای عیدی دادن به اقوام نزدیک