نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

داستان مطب چشم پزشکی

1391/12/22 14:45
نویسنده : مامان
456 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز نادیا خانوم رو برای چکاب زیر 3 سال به مطب چشم پزشک اطفال بردیم. بسیار بسییییییییییییییار شلوغ بود. و نادیا خانوم هم اونجا برای خودش معرکه ای راه انداخته بود. همکار مامان یک بسته بادکنک برای نادیا جون هدیه فرستاده بود. که مامانی یکیش روبراش باد کرد و داد دستش. هیچی دیگه تا نیم ساعت بعد مطب پر شده بود از بادکنکهای رنگی دست بچه ها.

خوشگل مامان خیلی زود با همه ارتباط برقرار میکرد. به یک  دختر سه ساله میگفت اسمت چیه ؟ اسم من نادیاست اسم تو چیه ؟ چه عینک قشنگی داری ؟ اون هم فقط نگاش میکرد. بعدن فهمیدیم اسمش سمینا ست.

به یکی دیگه میگفت: چه بادکنک نازی داری؟ ببینم عکس چی روشه. (آخه بادکنک خودش ساده بود)

حسابی هم بچه های دیگه رو مدیریت میکرد. سه نفر شده بودن ، نادیا و بچه دوم بادکنک داشتند و بچه سوم بادکنک نداشت . نادیا خانوم بادکنک خودش رو سفت چسبیده بود و به بچه دوم میگفت: ببین بادکنک نداره ، بادکنکت رو بهش بده.

بعد خودش دو زانو روی پاهاش نشست و به بچه های دیگه میگفت : اینجوری بشینید . سمینا زانوهاش رو گذاشته بود رو زمین . بهش میگفت: نه اینجوری نشین زمین کثیفه پاهات کثیف میشه.

از یه بادکنک بنفش خوشش اومده بود اونو برداشته بود و بادکنک خودش رو میداد دسته یه بچه دیگه و میگفت: بفرما، این مال توئه.

بعد هم رفته بود کنار سمینا بشینه . به مامان سمینا میگفت برو اونورتر من بشینم. جا ندارم.

بادکنک خودش رو هم به کسی نمیداد و اگر هم ازش میگرفتن پسش میگرفت. خوب حداقل خوشحال شدم که از پس خودش برمیاد. چون دوربرش اصلاً  بچه ای نیست و من خیلی نگران این بودم که بعداً که میخوام بزارمش مهد بچه ها بهش زور نگن. ولی دیروز فهمیدم نگرانیم بی مورده.

خلاصه که اینقدر شیرین زبونی کرد تا آخرش یه بچه ای که کمی از نظر ذهنی مشکل داشت و اون وسط مدام میدوید خورد بهش و نقش زمین شد و سرش هم درد گرفت و گریه کرد. بعد هم تند تند به من میگفت ببخشید مامان دیگه نمیکنم. بهش گفت عزیزم تو که کاری نکردی عذرخواهی میکنی . اون بچه به شما خورد. میگفت : باشه ببخشید اون بچه دیگه بهم نمیخوره.

دیگه نشوندمش کنار خودم  و با کتابهای الکترونیکی که تو موبایلم ریخته بودم سرش رو گرم کردم. تا نوبتمون شد. آقای منشی به بعضی از بچه ها آبنبات داده بود ولی به نادیا نداده بود و اون هم مدام میگفت آبنبات. بهش گفتم برو و خودت از آقای منشی بگیر. اولش یکمی خجالت کشید ولی بعد رفت و گفت . اون هم بهش یه صورتی داد و نادیا هم گفت نه از اون مشکی ها . اون بیچاره هم یکی دیگه با روکش مشکی بهش داد.

بعد هم رفتیم پیش آقای دکتر. یه عروسک شرک بهش نشون داد گفت میشناسیش اسمش چیه؟ نادیا گفت : شرک. بعد دوباره یه عروسک دورا بهش نشون داد که نادیا تا حالا کارتونش رو ندیده بود و گفت : اسمش چیه؟ . نادیا بهش گفت: تو بگو؟ و دکتر گفت : دورا. بلافاصله نادیا هم گفت : دورا. دکتره غش کرده بود از خنده و گفت :  منو گول میزنی.

یک بار معاینه کرد و خدا رو شکر گفت مشکلی نیست. و بعد گفت باید قطره بریزی و بعد دوباره معاینه کنم. رفتیم و یک آقای منشی دیگه براش چهار تا قطره ریخت و نادیا خانوم با شجاعت تمام همه رو تحمل کرد و صداش درنیومد.منشی بهش میگفت: تو چقدر شجاعی ؟ درحالیکه بچه های دیگه از یک ساله تا هشت ساله کلی گریه میکردن. اون قطره ها باعث تاری دید میشدن یک سری نقاشی روی دیوار بود به نادیا نشون میدادم. میگفت : نمیبینم که، دیگه چشم ندارم.

بعد از چهل دقیقه که نادیا همش میگفت بریم پیش چشم پزشک ، برای معاینه مجدد رفتیم. به یه زن وشوهر که کارت مغازه سیسمونی فروشیشون رو تو بهار بهش داده بودن و باهاشون دوست شده بود میگفت:بای بای . الان میرم پیش چشم  پزشک بعد دوباره میام اینجا.

دکتر دوباره معاینه کرد و گفت که خدا رو شکر مشکلی نیست فقط یه ضعیفی کوچک داره که برای این سن طبیعیه و تا یک سال دیگه احتمالاً خودش خوب میشه و نیازی به عینک نیست.

بعد هم رفتیم یک رستوران ایتالیایی و به درخواست نادیا جونم  پیتزا خوردیم.

این هم از داستان رفتن نادیا خانوم به مطب چشم پزشکی برای اولین بار.

 دخترکم، امروز پنجمین سالگرد ازدواج ماست. باید بگم که لحظه لحظه این زندگی از لحظه ورود تو  در روح و جان ما، رنگ و بویی دیگر گرفت و لذت و شادی به همراهت برای ما به ارمغان آوردی که در بیان نمیگنجه.

همیشه باش شیرینترینم. قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نرگس مامان باران قلنبه
3 اردیبهشت 92 11:55
سلام عزیزم امیدوارم هر روتون پر از شادی باشه من یه دخمل کوچولو دارم که تو جشنواره عکس آتلیه سها شرکت کرده خیلی دلش میخواد اول بشه ممنون میشم اگه به وبلاگمون بیایی و به لینک مستقیم آتلیه بروید و امتیاز 5 رو بهش بدید خیلی وقتتون رو نمیگیره با تشکر