نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات

1391/12/12 16:20
نویسنده : مامان
280 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگ من

روز پنجشنبه با مامان رفت مهمونی خونه همکار مامان. کلی برای خودش به همراه هستی و باران شیطنت کرد. جالبه که شیطنتهاش رو در کمال آرامش و زیر زیرکی انجام میده.

روز جمعه هم، به همراه مامان و بابا به نمایش پنگول و خاله نرگس رفت. طفلی دخترم کلی برای این برنامه ذوق داشت . فکر میکرد حالا میره کنار پنگول و باهاش حرف میزنه . قبل از رفتن میگفت: مبل هم دارن؟ (فکر کنم با خودش فکر میکرد میره خونه گربه ها)

 ولی برنامه بسیار شلوغ و بی نظم بود. صندلی ها شماره نداشت . بیشتر جنبه تبلیغات و پول درآوردن داشت. برنامه ای هم که اجرا شد واقعاً افتضاح بود.

 ما هزینه بیشتری پرداخت کردیم که جای بهتری بشینیم و دخترمون بتونه پنگول رو ببینه در حالی که سکوها که هزینه کمتری داشت دید بهتری روی سن داشت و ما به ناچار به روی سکوها رفتیم.

نادیا خانوم هم از اون فاصله داد میزد: پنگوووووووووووول ، صدامو میشنوییییییییییییییییی.

طفلی دخترم.

آخرش پدرش بغلش  کرد و بردش یکمی جلوتر تا بتونه ببینه. یه لحظه هم یه نفر که لباس موش پوشیده بود رد شد و دخترک ما همراه پدرش رفت پیش اون ، بغلش کرد و باهاش عکس گرفت و کلی براش ذوق کرد. فکر میکنم این براش خیلی جالبتر بود تا اون برنامه بی محتوا و تبلیغاتی.

نمیدونم به کجا میخواهیم برسیم همه فقط فکر پول درآوردنن با هر کلکی!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

Shabnam
12 اسفند 91 16:59
Elahi ghorbunesh beram tasavoresh mikonam zogh mikonam kheyliiiii khube in dokhtare shomaaaa:-)


لطف داری عزیزم