نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

تقدیم به تمامی زنان و مردان روشن اندیش

من دلم می خواهد یک زن باشم... یک زن آزاد... یک زن آزاده     من متولد می شوم، رشد می کنم تصمیم می گیرم و بالا می روم. من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم. من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها ! من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن!   من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم  : قرمز، زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم  گاهی غلیظ، می رقصم: گاه آرام ، گاه تند،  می خندم بلند بلند بی اعتنا به اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...   برای خودم آواز می خوانم حتی اگر صدایم بد باشد و فالش بخوانم، آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم. مسافرت میروم حتی تنهای تن...
27 آذر 1390

عشق منی

عاشق اون دندونهای فاصله دارتم عزیزترینم. عشق تو تنها نیروی من برای ادامه این زندگیه. اینجا تقریباً یک ساله هستی عزیزم. الان دیگه 8 تا دندون درآوردی و دندونهای آسیابت هم داره در میاد و بزودی صاحب 10 دندون خوشگله کوچولو میشی عسل مامان ...
28 آبان 1390

پیری

فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگرصحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبورباش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم بار و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن وقتی بی خبر از پیشرفت ها دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر وقتی برا ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارد،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من بر میداشتی... زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم عصبانی نشو،روزی خود میفهمی ا...
22 آبان 1390

دخترم زیباترین هدیه خدا

همیشه در رویاهایم از خدا میخواستم به من دختری هدیه دهد که چشمانش به رنگ آبی آسمان و طراوت باران باشد...موهایش همچون دریا پر پیچ و خم و مواج باشد ..صورتش به پاکی و سپیدی ابرها باشد و چون زمستان بخشنده..زندگی بخش و مهربان. روزی که درونم پا گذاشت در سرمای آذر ماه وجودم رو چون آتش گرم کرد و روزی که در آغوشم گرفتمش در گرمای اَمرداد شهد نوشین و خنکی بود برای زندگی من. و دیدم خداوند بزرگ به من هر آنچه خواسته بودم داده...بیشتر از آنچه خواسته بودم. من مادر شدم مادر یک فرشته سپید مهربان. این داستان تولد نادیا کوچولو مامان است که دوست دارم همیشه برایش تعریف کنم تا بداند نفسم لحظه ای بدون او دوام نخواهد آورد. عزیز دل مادر ..... این زیباترین داستان زند...
18 آبان 1390

دخترم ، تنها بهانه زندگی من

برام هیــــــــچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشـــم همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی ... تماشای تو عین آرامشه ، تو زیباترین آرزوی منی از این عادت با تو بودن هنوز ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه همین عادت با تو بودن یه روز ، اگه بی تو باشم منو میکشه .    دختر قشنگ من ؛ از من ، جز تو باقی نمانده ست ... دوستت دارم تقدیم به تو ...
16 مهر 1390