نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات - قلک

1391/2/24 12:29
نویسنده : مامان
452 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان

هم که دیگه الان کاملاً صحبت میکنه، البته با زبون خودش که تقریباً 70% همه متوجه میشن، 20% مامان ترجمه میکنه و 10% هم که هیچکس نمیفهمه و فقط تصدیق میکنیم . تو هفته پیش هم برای اولین بار وقتی بیدار بودی ناخنهات رو کوتاه کردم آخه دیگه خانوم شدی عزیز دلم.

راستی سه شنبه گذشته هم رفتم نمایشگاه کتاب و کلی کتاب برای خانوم گلم خریدم. آخه دختر من عاشق کتابه.

یکی از این کتابها اسمش می می نی یک سکه پیدا کرده.. خیلی ازش خوشت اومد و برام جالب بود که کاملاً هم درکش کردی و هر سوالی که در موردش ازت می پرسیدیم جواب میدی. موضوعش یک بچه میمونه که هوس بستنی میکنه و سراغ قلکش میره که با پول خودش بستنی بخره ولی خالیه و مامانش هم بهش پول نمیده . در حین بازی یک سکه زیر مبل پیدا میکنه ولی اون به مامانش میده و مامانش هم بابت این کار خوب براش بستنی میخره. نادیا خانوم ما هم که حسابی از این کتاب خوشش اومده بود، طی یک تماس تلفنی از بابا ی عزیزش درخواست قلک = اُلک کرد و بابا هم همون شب براش  قلک رو خرید و آورد و صبح که نادیا خانوم از خواب بیدار شدن کلی ذوق کردند و شب هم کلی با این قلکشون کاسبی کردند و از همه تقاضای سکه میکردند و مامان و مامانی و بابا و دایی های محترم هم تا اونجایی که داشتند سکه تقدیم نمودند. و این بود داستان قلک نادیا خانوم ما.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مريم مامان برسام
26 اردیبهشت 91 8:48
سلام ناديا خانوم آفرين ك كتاب خونم هستي حتما حاله صحبتات شنيدني معلومه كه خيلي شيرين زبوني ميكني كه ماماني لذت ميبره