خاطرات - اولین مهمونی در منزل دوست
روز چهارشنبه یه سمینار در رابطه با کودکان در سالن میلاد شهرداری برگزار شده بود و ما با مامان ثنا قرار گذاشتیم و رفتیم . خیلی مطالب جدیدی ارائه نشد و بیشتر تبلیغات یه مهدکودک بود. ولی چون یه بخش گریم کودکان داشت نادیا و ثنا خواستند که به شکل پروانه صورتهاشون طراحی بشه و چون سرشون خلوت بود مدام میرفتن تجدیدش میکردند و ذوق میکردند. بعد از پایان سخنرانی بچه ها بردیم پارک و برای فردا نهار هم خونه ثنا جون دعوت شدیم. بچه ها خیلی برای مهمونی شوق و ذوق داشتند.
من و نادیا صبح پنجشنبه حاضر شدیم و بعد از خرید شیرینی راهی خونه ثنا خانوم شدیم. بچه ها کلی شادی کردند و باهم بازی کردند و خیلی بهشون خوش گذشت و واقعا بازی کردنه دونفره رو یاد گرفتند . بعدالظهر هم حدود ساعت هفت و نیم به خونه برگشتیم. این اولین باری بود که نادیا مهمون خونه دوست صمیمی خودش میشد.
دیروز هم زندایی شهین و نیلوفر اومدند و به همراه ما و مامانی رفتیم به پارک . من و نیلوفر دو چرخه کرایه کردیم و همینطور برای نادیا ولی چون پیست خیلی شلوغ بود نادیا همراه زندایی و مامانی در پارک دوچرخه سواری کرد و ما در پیست. بعد از مدتها دوچرخه سواری برای من خیلی لذت بخش بود . حرکت در بین درختها همراه با وزش باد خنک حسابی آدم رو سرحال میاره.
این هم از تعطیلات آخر هفته ما.
امروز هم نادیا با من اومده مهد اداره و از هفته دیگه هم با شروع سال تحصیلی جدید در مهد خودش که خیلی بیشتر از مهد اداره دوست داره دوره پیش دبستانی رو میگذرونه. روز سه شنبه هم موقع رفتن به کلاس موسیقی با ذوق کیفی رو که بابا از چین براش خریده برای پیش دبستانی رو با خودش آورده بود کلاس و موقع برگشتن هم گفت باید برام وسائل پیش دبستانی بخری که بزارم تو کیفم. هیچی دیگه باهم رفتیم لوازم تحریری و برای نادیا پاک کن و تراش و مداد و یه دفتر چهل برگ خریدیم.
عزیزم امیدوارم که این شوق و ذوق یادگیری همیشه در وجودت باقی بمونه. خدا حافظ و نگهدارت باشه زیبای من.
پروانه خانومهای زیبا در سمینار
نادیا و ثنا در حال بازی و شادی و همچنین بریدن کیکی که خاله ثنا جون به سفارش ثنا برای اون روز درست کرده بود
نادیا در مهد اداره در حال درست کردن سورنای کاغذی
نادیا در مهد اداره در روزهایی از شهریور ماه.
همیشه سالم و شاد باشی عزیز من.