اولین جلسه کلاس فلوت
اولین جلسه کلاس فلوت دیروز علاوه بر اینکه تولد گل ناز من بود ، اولین جلسه کلاس فلوت بعد از پایان کنسرتشون هم بود . نادیا برای شروع فلوت خیلی ذوق داشت و دیروز به مامانی گفته بود که این روز بهترین روز زندگیمه.
در کلاس به مناسبت تولد نادیا خانوم من آهنگ تولدت مبارک رو استاد و دوستانش براش زده بودند و تولدش رو بهش تبریک گفته بودند. 
همکار م و دختر مهربونش فاطمه جون برای نادیا هدیه فرستاده بودند . یک کیف و جامدادی. نادیا هم کیف انداخته بود رو دوشش و کلی باهاش برای دوستاش عشوه میومد.
پریروز هم خاله سمیرا برای نادیا پیغام تولدت مبارک فرستاده بود . نادیا میگفت بگو مرسی تولد شما هم مبارک . گفتم مامان تولد خاله که نیست. گفت: خوب نظرت چیه ؟ بهش بگم عید شما مبارک . خوبه؟ 
بعد هم یک نقاشی کشید و فرستاد براش و گفت ایزد (پسر کوچولوی خاله سمیرا)رو کشیدم .
بعد هم با ثنا و مامانش رفتیم پارک بانوان . نادیا خیلی ذوق داشت که هدیه ای رو که از مالزی برای ثنا با انتخاب خودش خریده بود بهش بده. ثنا هم از دیدن هدیه بسار خوشحال شد. به مناسبت روز دختر در پارک مراسم و مسابقاتی برپا بود و به همه شکلات می دادند. بعد از کمی بازی در پارک ، بچه ها شعر خودند ولی خانومه گفت اگر قرآن بخونید بهتون جایزه میدم. نادیا هم رفت جلو و با ناراحتی گفت من قرآن بلد نیستم. خانومه گفت باشه قرآن رو دوست داری نادیا هم گفت آره . بعد هم جایزه رو که یک خط کش بود گرفت و باخوشحالی اومد. بعد هم رفتن و در قسمتی که وسائل گل بازی فراهم بود با گلهایی که بهشون میدادند مجسمه درست کردند. روز خوبی بود و به بچه ها خوش گذشت.
فردا هم که قراره جشن تولد نادیا و نیلوفر رو باهم دیگه در خونه مامانی برگزار کنیم. دایی اینها دیروز بعد از انجام خرید ، دنبال ما اومدن و ما هم اومدیم خونه مامانی تا کارهای جشن تولد رو انجام بدیم. تو راه نادیا میگفت چون ما دخترها تولدمونه پس میتونیم هر کاری که دوست داریم انجام بدیم . و دوتایی با نیلوفر جیغ میزدند و با آهنگ میرقصد و به دایی میگفت مارپیچی برو . خلاصه که کلی آتیش سوزوند این شیطون بلای من.
این هم از شیطنتهای خوشگل مامان.
