جلسه اولیا و مربیان در مهد
روز چهارشنبه گذشته اولین جلسه اولیاء و مربیان در مهد جدید نادیا بود. مربی قصه گویی و شطرنج و مسئول تغذیه مهد حضور داشتند و در مورد نحوه کارشون صحبت کردند. مربی شطرنج یک خانم مسن و مهربان بود که خودش در زمینه کودکان کتاب شطرنج نوشته بود که بسیار عالی بود. بعد از اتمام جلسه باهاش صحبت کردم تا گفتم مامان نادیا هستم شروع کرد به تعریف کردن از نادیا و گفت : نادیا فوق العاده است. بسیار گیرایی بالا و اشتیاق فراوانی برای یادگیری داره. چون دیدم سطحش خیلی از همسنهای خودش بالاتره تو کلاس بچه های بزرگتر گذاشتمش.
هیچی دیگه من هم که مامان. و مامانها هم که عاشق شنیدن تعریف از بچه هاشون هستند کلی کیف کردم. برای خریدن یک دست شطرنج هم اسم نوشتیم که نادیا خانوم بعدا به ما یاد بده و با هم بازی کنیم.
حالا بگم از شیطنتهای خوشگل مامان ،ما چندتا کفشدوزک رو در یخچالمون زدیم برای زیبا سازی در یخچال که نادیا خیلی دوستشون داره ولی چون چسبی هستند هر موقع نادیا میگفت اونها رو به من بده میگفتم نمیشه فقط یه دونه که از همه بزرگتر بود و حکم مامان کفشدوزکها رو داشت و آهنربایی بود رو به نادیا میدادم . ولی چند روز پیش به اصرار نادیا خانوم یکی از اون کفشدوزک کوچولوها رو هم کندیم و دادیم بهش. کلی باهاش بازی میکرد، حرف میزد ، تو شیشه شیر عروسکش انداخته بودش که گم نشه. خلاصه پریروز داشتیم باهم بازی میکردیم به من میگفت این کفشدوزکه ماله بچه منه بیا بریم اون کفشدوزک بزرگه رو برای بچه تو بخریم. خلاصه رفتیم دم یخچال که کفشدوزک بزرگه رو بخریم که خانوم گفت که نه بچه تو هم از اون کوچولوها میخواد. خلاصه که خانوم خانوما به ما حقه زد و با کلک کل کفشدوزک ها رو صاحب شد.
امروز هم قراره تو مهد شله زرد نذری درست کنن و خود بچه ها ظرف های خودشون را تزیین کنند و بیارن خونه.
خدا همیشه نگهدارت باشه عزیز دلم.