نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

سال نو مبارک

1393/1/16 15:44
نویسنده : مامان
1,040 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم امیدوارم که در این سال جدید تمامی لحظه هایت در پناه حق سرشار از شادی و سلامتی باشه عزیز دلم.   

امروز اولین روز کاریه بعد از تقریباً بیست روز تعطیلی و در کنار هم بودنه. روزهای خوبی را با هم گذروندیم.

روز بیست و پنجم اسفند جشن نوروز در کانون بود و با اینکه به شدت گرفتار انجام کارهای پایانی سال بودم ولی خوب به جشن هم رفتیم و ساعات خوشی بود و بچه های هر کلاس هم یک تخم مرغ یونولیتی بزرگ را با هم دیگه رنگ کردند. و یک عکس دسته جمعی هم که قبلاً ازشون گرفته بودند بعنوان عیدی به بچه ها دادند با یک فرفره و یک سبزه کوچک.

روز سال تحویل هم که با کمک هم سفره عید رو چیدیم و تخم مرغی رو که نادیا در مهد رنگ کرده بود در سفره گذاشتیم ولی برای ماهی ها با  انتخاب خود نادیا خانم تنگ بزرگتر رو گذاشتیم و تنگی که نادیا خانم رنگ کرده بود بعنوان گلدون سر سفره قرار گرفت. بعد از سال تحویل هم که طبق معمول هر سال باهم عکس گرفتیم با این تفاوت که امسال نادیا خانوم از ما عکس دو نفره  هم گرفت و جالب اینجا بود که به ما ژست هم میداد. حالا سرهاتون رو به هم بچسبونید ، حالا بابا تو به مامان نگاه کن . خلاصه که خوشگل مامان کلی عکسهای دیدنی از ما گرفت.

بعدش هم که دیدو بازدیدها و عید دیدنی رفتیم خونه مادربزرگها و دایی ها و ... و نادیا خانوم لباس و اسباب بازی و صد هزار تومن هم پول عیدی گرفت و پولهاش رو هم در کیفی که خودش درست کرده بود میگذاشت.

روز پنجم هم ما و مامانی با هم رفتیم شیراز در راه یک شب شهررضا در هتل منتظران موندیم که در واقع یک کاروانسرای قدیمی بود که به شکل هتل درستش کرده بودند جای سنتی و جالبی بود و فرداش بعد از خوردن صبحانه به سمت شیراز حرکت کردیم ، ظهر به پاسارگاد رسیدیم و بعد از صرف نهار در رستوران جهانگردی به بازدید از پاسارگاد پرداختیم و پس از توقف نیم ساعته ، برای بازدید از تخت جمشید حرکت کردیم در راه جشنواره های نوروزی عشایر برقرار بود ولی چون میخواستیم به ساعت بازدید از تخت جمشید برسیم نتونستیم در کنار اونها توقف کنیم ولی به نظر جالب میومد چون در حال رقص بودند. تخت جمشید هم با آن عظمت بسیار زیبا بود و خوشبختانه میراث فرهنگی با گذاشتن شیشه هایی در اطراف آن از دست زدن مردم به آن جلوگیری کرده بود ولی متاسفانه راهنماهایی که حضور داشتند فقط با گرفتن پول برای یک عده خاصی توضیحات مربوطه را ارائه میدادند که واقعاً جای تاسف داشت. دیگه وقتی به شیراز و هتل چمران رسیدیم شب شده بود . هتل خوبی بود و صبحانه های عالی هم داشت و مخصوصاً آشی که برای صبحانه سرو میشد واقعاً فوق العاده بود. در مدت سه چهار روزی که در شیراز بودیم از باغهای جهان نما، دلگشا، عفیف آباد، حمام وکیل ، نارنجستان قوام ملک و... دیدن کردیم و در کنار نادیا خانوم لحظات شادی را گذروندیم.

یک عکس خانوادگی زیبا با لباسهای سنتی و محلی هم در نارنجستان قوام ملک انداختیم که خیلی جالب شد . البته موقع گرفتن عکس برای باز شدن و پخش شدن چین دامن من خانوم عکاس گفت یک چرخ بزن و بشین و بعد نادیا در کنار من نشست و بابا هم در طرف دیگرم. نادیا خانوم کلی اَخم کرده بود کلی خودمون رو کشتیم تا خندید بعد که تموم شد و عکس خانوادگی رو گرفتیم آروم در گوش من گفت من هم میخوام با دامنم بچرخم . هیچی دیگه فهمیدم ناراحتی خوشگل خانوم از کجا بود رفتیم و یک دامن پرچین براش آوردیم تا طلا خانوم بچرخند و یک عکس تکی زیبا بگیرند . که خیلی عکس قشنگی هم شد.

این هم از نوروز 93 ما و روزهای قشنگی که با هم گذروندیم. امروز هم نادیا خانوم رفتند مهد، انشالله عزیز مامان بهش خوش گذشته باشه و دوری از مامان بعد از این مدت اذیتش نکرده باشه.

با آرزوی سالی پر از امید و شادی و برکت برای همه. آمین

نوروز

نادیا و دوستانش در جشن نوروز کانون

تخم مرغ

نادیا و دوستانش در حال رنگ کردن تخم مرغ

هفت سین

هفت سین کانون در نوروز 93

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)