نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات

1392/11/23 9:24
نویسنده : مامان
342 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگل مامان روز یک شنبه، بعد از چند روز تعطیلی کانون که بعلت یخ زدگی آب پیش اومده بود روز یک شنبه رفت کانون و ظهر هم  برای انجام کاری با مامانی رفت خونه دایی شهرام. و عصر هم که همراه دایی و زندایی و شبنم و مامانی برگشت خونه یک دفترچه نقاشی شده به شکل قلب تو دستش بود که تا وارد شد به من داد و گفت مامان فقط برای تو درستش کردم. این یه قلبه. واقعاً زیبا بود عزیزم ، این هدیه های زیبای تو رو دونه دونه روی قلبم حفظشون میکنم زیباترینم.

نادیا خانوم ما تقریباً حدود یک ماهی هست که کار کردن با لپ تاپ رو یاد گرفته و خیلی قشنگ با اون کار میکنه. آخه براش یک نرم افزار آموزشی گرفته بودم که اون باعث شد خیلی سریع کار با لپ تاپ رو یاد بگیره.  جدیداً خودش هم میتونه برای خودش گل سر بزنه اون هم با روشهای بسیار خلاقانه و زیبا.

برای ابراز خواسته هاش همیشه از روشهای مستقیم استفاده نمیکنه گاهی خیلی جالب با روشهای خاص خواسته اش رو میگه. مثلاً دایی شهرام داشت باهاش بازی میکرد و هر دفعه کنار یکی از ماها می نشست و میگفت این مامان منه و نادیا هم میومد جداش میکرد و میگفت نخیر و ... . بعد که تموم شد میگفت دوباره تا دایی خواست دوباره همون کار رو تکرار کنم نادیا تندی خودش رفت سمت مخالف نشست و بهش میگفت نه حالا از این طرف شروع کن، از اینوری ها .و منظورش این بود که بیا به من بگو که تو مامان منی. قربونش برم من. یا زندایی چایی آورده بود دید به تعداد همه نیست ، بعد هی میپرسید چرا کمه برای کیا ریختی و بالاخره منظور خودش رو رسوند که یعنی برای من هم ریختی؟

زندایی شهین بهش میگه تو عشق منی. نادیا میگه نه. میگه پس عشق من کیه؟ نادیا میگه:‌دایی کامبیز.نیشخند

بی مقدمه به من میگه: مامانِ طوفان از تو خوشگل تره . بعد که میبینه من همینطوری موندم! ابرومیگه نه یعنی صداش قشنگترهابله . بفرما این هم از بچه.قهر

از مامانی میپرسه:‌چرا زندایی عاطفه دو تا پسر آورده؟ منم یک خواهر میخوام یه برادر. میگم خوب دختر دایی هات خواهرات هستن و پسر دایی هات برادرات. میگه نه اونها که پیش من زندگی نمیکنن.

با مامانی خاله بازی میکنه عروسک پسرها ، پسرهای نادیا هستند به اسم ایلیا و بردیا و عروسک دخترها ،‌دخترهای مامانی به اسم پرنیان و نازنین خانوم. خلاصه با هم میبرنشون گردش ،‌خرید و ...

من نمیدونم این دختر من چرا اینقدر پسر پسر میکنه فکر میکنم بر عکس مامانش که عاشق دختره این دختر ما از اون خانومهای پسردوست از آب دربیادچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

امید من
23 بهمن 92 9:33
سلام اهل ذوق، سلیقه و اهل تفکر هستید واین نشان از علاقه شما به تربیت صحیح برای فرزند را می رساند من چند مطلب برای بایسته های توجه به کودکان ونباید های توجه به فرزند و ... ؛ را نوشتم شاید ره گوشا باشد خوشحال می شوم به ما سری بزنید و نظر خوبتان را به ما بدید . ممنون نام ما [با نام اصلیmohamdjavad.niniweblog.com ]امید من ،[ونام فرعی] خاطرات طلایی با آدرس الکترونیکی farhadpourkivan91@gmail.com منتظر حضور سبزتان هستیم .