نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

عکس نادیا در ماهنامه کودک ( پست یکصد و پنجاهم)

1392/10/15 8:33
نویسنده : مامان
701 بازدید
اشتراک گذاری

این هم از عکس نادیا خانوم ما که در مجله ماهنامه کودک ، دی ماه چاپ شده. عشق منی تو.

ماهنامه

یکمی هم از شیرین زبونی هاش بگم. نادیا خانوم جدیداً بازوی من رو میگیره و هی با انگشتهاش فشار میده که اینکار من رو خیلی عصبی میکنه بهش میگم بچه جون نکن دردم میگیره میگه باشه . بعد دوباره میکنه و بعد میگه دارم این مو ریزهای دستت رو میکنم. من دیگه هیچی نمیگم. خودش میگه دردت نمیگیره؟ میگم چرا دردم میگیره. میگه: خوب خودت رو کنترل کن مامان.

فسنجون دوست نداره به زور بهش یک قاشق میدم و اون هم حالش بهم میخوره. وقتی که نخواد چیزی رو بخوره حال خودش رو بهم میزنه. من هم عصبانی شدم. با حالت گریه اومده بهم میگه نازی مامان من دوستت دارم. دیگه هیچی بهش نگفتم. یکمی که آروم شد داشتم براش توضیح میدادم در مورد فواید غذا و ... با یک لحنی بهم میگه : مامان به من کاری نداشته باش.

 

این پست، پست یکصد و پنجاهمه که یک مروری بر گذشته، از تولد تا امروز است. آخه میخوام سی دی وبلاگ رو سفارش بدم. که یکی از بهترین یادگاریهای کودکی نادیای ما خواهد بود تمام خاطرات او از یک تا سه سالگیش.

اولین

اولین عکس نادیا در یک روزه گی در بیمارستان

18 روزگی

نادیا در 18 روزه گی وقتی برای اولین بار قدم به اتاقش گذاشت

دوونیم

نادیا در 2 ماهگی

سه

نادیا در سه ماهگی درحالیکه جورابهایی که پاشه اولین خریدیه که من وقتی متوجه حضور شیرین فرشته کوچولوام در وجودم شدم براش خریدم.

چهار

نادیا در چهار ماهگی با عروسک محبوبش که بخاطر رقص و صداش خیلی براش ذوق میکرد

5

نادیا در پنج ماهگی با لباسی که مامانی براش بافته

پنج

غذا

نادیا در پنج ونیم ماهگی درحالیکه برای اولین بار روی صندلی غذاش نشسته و غذا میخوره

شش

شش

نادیا در شش ماهگی

نیم

نادیا در شش و نیم ماهگی

7

نادیا در هفت ماهگی در اولین مسافرتش

8

نادیا در هشت ماهگی

نه

نه

نادیا در نه ماهگی و اولین عکسهای آتلیه

ده

نادیا در ده ماهگی

11

نادیا در یازده ماهگی در حالیکه اولین قدمها رو برمیداشت

یک ساله

نادیا در اولین سالگرد تولدش

20

نادیا در 22 ماهگی در لباس چینی

2

نادیا در دومین سالگرد تولدش

3

و این هم نادیا خانوم ما در سومین سالگرد تولدش که ماشششششالله دیگه برای خودش خانومی شده.

امیدوارم خداوند بزرگ همیشه نگهدارش باشه . آمیییییین

"وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ "

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ملیکه
15 دی 92 15:49
عزیزم....ماشالا یه خسته نباشید به مامان مهربونت که تا این سن شما را مثل یه گل خوشبو پرورونده ------------- مرسی عزیزم لطف داری
بسيج فرهنگيان مركزي
23 بهمن 92 10:44
باتشكرازمطالب خوبي كه دروبلاگ قرارميدهيد. لطفا به وب سليت سازمان بسيج فرهنگيان استان مركزي به آدرس:www.markazi.cbo.ir يابه آدرس وبلاگ ما به آدرس Www.fajreaftab.ibsblog.ir مرجعه فرمائيد.خوشحال ميشوم باري مطالب ما نظر بدهيد.