نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

اولین اردو - کارگاه نقاشی

1392/9/6 8:34
نویسنده : مامان
580 بازدید
اشتراک گذاری

نادیا خانوم ما الان تقریباً یک ماهه که به کانون میره و مهدو مربیش رو هم خیلی دوست داره. پنجشنبه گذشته نادیا خانوم اولین اردو رو به همراه مامان و بقیه شاگردان کانون و مادرهاشون تجربه کرد. رفتیم به باغ گلهای پارک چمران هوا کاملاً پاییزی و سرد بود و درختهای پارک هم همه به رنگهای زرد و نارنجی دراومده بودند خیلی فضای پاییزی قشنگی ایجاد کرده بود که با بارونی که شب گذشته زده بود زیباتر هم شده بود. نادیا به همراه بچه های دیگه کلی به مرغابی ها نون دادند و وقتهایی هم که خودش میترسید مرغابی ها گازش بگیرن میداد به بچه های دیگه نون رو بدهند. بعد هم مامانها بهمراه بچه هاشون برگهای زرد پاییزی رو که رو زمین ریخته جمع کردیم. و من و نادیا در حین جمع کردن برگها یک دونه بلوط هم پیدا کردیم. نادیا هم همش میگفت غذای سنجابهاست.

بعد هم که دیگه نم نم بارون شروع شد برگشتیم کانون و اونجا ساندویچهایی که برای نهار برده بودیم رو خوردیم و روز خوبی رو بهم گذروندیم.

دیروز هم کارگاه نقاشی مادر کودک برگزار کرده بودند و من هم مرخصی گرفتم و با یک بوم ٤٠*٣٠ رفتیم تا در جوار نادیا خانوم باهم نقاشی بکشیم. خیلی بامزه بود تا وارد کلاس شدم نادیا کلی ذوق کرد و من رو بغل کرد و بوسید ولی موقع نقاشی کردن اجازه نداد من یکذره نقاشی کنم هرچی من میکشیدم با رنگهای آبیش که عاشقشه مخفی میکرد آخرش خانم مربی بوم رو نصف کرد گفت که نصفش مال تو نصفش مال مامان ولی در آخرین لحظات نادیا باز هم نقاشی من رو پاک کرد. ودرنهایت یک اثر انتزاعی خلق شد. که قرار بعداً باهشون نمایشگاه بزارن. بعد هم رفتیم خونه دایی شهرام و نادیا اونجا موند تا من مامانی رو ببرم دکتر.

روز شنبه هم عکسهای تولد سه سالگی نادیا خانوم رو از آتلیه گرفتیم و کلی هم از دیدنش ذوق کردیم. این برنامه هرسالمونه که تولد نادیا جونم بریم آتلیه و هم عکس سه نفری بگیریم و هم از نادیا خانوم کلی عکس تکی بگیریم. عکس بگیریم. چون رو عکسها کار شده بود نادیا با تعجب مپرسید اینجا کجا رفته بودم رفتم زیر آب، یادم نمی یاد کلی براش توضیح دادم که این یک برنامه کامپیوتری که عکسهات رو اینجوری درست کرده.

اردو

نادیا و دوست جدید از بچه های کلاس بالاتر در اردو

نادیا

نادی

نان

نادیا در حال نان دادن به اردکها

نادی و رها

نادیا و همکلاسیش رها

نادی

نادیا در حال آبی کردن درختی که مامان کشیده در کارگاه نقاشی

مجسمه خمیری

نادیا و مجسمه خمیری که با چوب کبریت و خمیر ساخته

آشپزی

نادیا در حال کمک کردن به مامان در تهیه کوکو سبزی

نادی

این هم از خوشتیپ مامان در حال رفتن به خونه دایی

عکاسی

عکاسی

این هم دو نمونه از عکاسی های نادیا خانوم که پای خودش هم در تصویر هست. البته عکسهای خیلی خوبی هم از چهره ها گرفته عزیز دل مامان.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان یکتا و تینا
6 آذر 92 14:03
ای جانم قربون این دخملی برم که اولین اردوی زندگیش را تجربه کرد مامانی عزیز پیش ما هم بیا مرسی عزیزم. لطف داری. چشم حتماً