روزهایی که گذشت در سال 98
امروز اولین روز تابستان 98 هست و یادم اومد که در بهاری که گذشت هیچ پستی نذاشتم. عید امسال که با داستانهای سیل بسیار ناراحت کننده و غم انگیز آغاز شد . و ما هم برای تعطیلات طولانی عید امسال کلی برنامه ریزی کرده بودیم که تعطیلات را با یک گشت گذار طولانی در جنوب و شهرهای بروجرد و دزفول و شوش و آبادان و خرم آباد بگذرونیم که داستان سیل کل برنامه ما رو بهم ریخت و مجبور شدیم کلیه ی هتل های رزروی رو کنسل کنیم و ایام تعطیلات رو به دید و بازدید و مهمونی و دوچرخه سواری در پارک بگذرونیم.
من کلاس یوگا رو در یک مرکز تخصصی شروع کردم و واقعا از انجامش لذت می برم، ورزش بسیار فوق العاده و آرامبخشیه.😍
نادیای دوست داشتنی من هم پرتوان در درس و زبان و موسیقی پیش میره و ما رو با موفقیتهای درخشانش شادان میکنه😘
یه سفر عالی در خردادماه به نمک آبرود داشتیم و روزهای فوق العاده و پر هیجانی رو در هوای دل انگیز شمال گذروندیم.
بعد از سفر هم طبق قولی که به نازبانوی قشنگم داده بودیم سه تایی رفتیم و براش یه عروس هلندی خوشگل خریدیم به جای اون جوجه اردکهای ناکام پارسال، اسمش رو هم عسل گذاشته . تو این دو هفته هم بر خلاف روزهای اول اومدنش که خیلی میترسید الان دیگه باهامون دوست شده و از دست غذا میخوره. در ضمن عاشق فلفل دلمه ای هم هست😅
به امید تابستانی شاد و پر از روزهای خوش😍