جایزه رباتیک- خاطرات
عسل مامان دیروز بخاطر اینکه فعالیتهای مربوط به رباتیکش رو خیلی خوب انجام داده بود و از بقیه جلوتر بود و یک طرحی به شکل خونه هم خودش ساخته بود یک مداد نوکی جایزه گرفته بود منم برای اینکه خوشحالیش رو کامل کنم بخاطر همین موضوع یک کتاب بهش هدیه دادم.
دیروز روز برفی فوق العاده ای بود آخرش معلوم نشد مدرسه تعطیل بود یا نه . بچه ها رفتن مدرسه و سرویس به سختی اونا رو رسوند ولی بعد خیلی از مدرسه ها گفتن تعطیله و بیاین بچه ها رو ببرین از اون طرف سرویسش مدام زنگ میزد که من نمیتونم برشونگردونم خلاصه دست به دامن خانم نصرتی شدیم که همراه مامانی نادیا رو برگردونن و اولین کارنامه نادیا خانوم رو هم بگیرن که البته به مامانی نداده بودن و گفته بودن که حتما باید پدر و مادر بیان . خلاصه نادیا خانوم دیروز ساعت یازده و نیم خونه بود و امروز هم تعطیل شده . در نتیجه به خاطر علاقه عسل خانوم به برف بازی عصر من نیم ساعت زودتر رفتم خونه از خیر جلسه فیزیوتراپی هم گذشتم و با نازبانوی خودمون دوساعتی حسابی در پارک برف بازی کردیم . تو این شش هفت سال برفی به این خوبی نداشتیم و درنتیجه ما حسابی دلی از عزا درآوردیم.
چهارشنبه پیش هم که مامانی رو بردیم دکتر رفتیم خونه زنعمو مهری و نادیا کلی با احمدرضا بازی کرد. صبح پنجشنبه هم رفتیم از حراجی های آخر سال کاپشن و کلاه برای نادیا خریدم و همینطور یک دامن خوشگل سرمه ای برای این جمعه که کنسرت پایانی دوره ارف هست، البته یک بلوز خوشگل سفید هم هماهنگ با هم هفته پیش دوستان خریدند. عصر هم نادیا و احمد رضا رو بردم تالار هنر یک تئاتر بسیار زیبا به کارگردانی خانم گلستانی دیدند . که بسیار شاد و جذاب بود و بچه ها خیلی لذت بردند.