خاطرات
شیرین ترینم
این روزها دیگه کاملاً برای ما شیرین زبونی میکنی. هر کلمه ای رو که میگم بالاخره یک جوری تکرار میکنی. یا ولش رو میگی یا با لحن خودت یک جوری اداش میکنی. مثلاً میگیم
برندار میگی بر
ورندار میگی ور
میگیم بگو نادیا میگی نانا
مامان =مُ مُ ن
بابا= بُ بُ
ایلیا= ایلا
پرنیا= پرنی
ببری= ببری
.........
توی عکس هم مامان و بابا رو بخوبی تشخیص میدی و صدا میزنی
خلاصه که شیرینترینی عزیزم
این پنجشنبه هم که تقریباً همزمان با تولد خودمه میخوام برات جشن تولد نافرجام قبلی رو بگیرم. آخه دلم نمیاد اولین سال تولدت بدون جشن تولد سپری بشه. امیدوارم بخیر و خوشی برگزار بشه و اتفاق بد دیگه ای نیفته
آمین.........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی