خاطرات

دیروز تولد یکی از همکلاسی های کلاس موسیقی نادیا بود بنام پرهام کوچیکه ،که مامانش یه کیک بشکل بلز خریده بود و تو تایم استراحت بچه ها یه تولد کوچولو و جمع و جور گرفتند . یک کمی بچه ها رقصیدند و بعد هم شمع فوت کردند و کیک خوردند.

چند روز پیش هم که رفته بودم تا برای تولد پرهام کادو بخرم یک جعبه مداد شمعی خیلی خوشگل دیدم با نوک های تیز و انتهایی پهن که با هر دو طرفش هم میشد نقاشی کرد . نادیا خیلی خوشش اومد ازشون و کلی  نقاشی کشید نقاشیهایی زیبا با شخصیتهایی جالب. خودش بهشون میگه مدادهای جادویی که باهاشون میتونه نقاشی های زیبا بکشه. دیروز هم یه دونه رنگ قرمزش رو برده مهد که برای یک روز به دوستش وانیا قرض بده که وانیا نیومده و مداد هم به سلامتی در مهد گم شد.

پریروز هم با هم پنکیک درست کردیم. که میگفت یه دونه برای وانیا ببرم گفتم مامان جون اینطوری که نمیشه بقیه هم میخوان به همین خاطر  برای همه درست کردیم و دیروز با خودش برد و به همه دوستاش و مربیش داده بود.

دیشب هم گیر داد که من میخوام غذا درست کنم با تخم مرغ و شیر و پنیر و ماست. ما هم قبول کردیم ولی با کلی تلاش راضیش کردیم که دیگه ماست نزنه و پنیر هم پنیر پیتزا بزنه . خلاصه که نادیا درستش کرد و ما هم پختیمش و خودش هم خورد البته خیلی هم از مزه اش راضی نبود ولی خوب چون قول داده بود بخوره یه چند لقمه ای خورد.

نادیا و دوستانش در کلاس موسیقی به همرا ه معلمهای مهربونشون در تولد پرهام کوچولو

نادیا همش حواسش به کیک تولد بود که شبیه بلز ساخته بودنش بعد از کلی صدا کردن یواشی از بالا داره نگاه میکنه

یک درخت که دست و پا داره و راه میره یک سنجاب هم تو دلش یه خونه ساخته

یک کلاه که دختره و  با پاهاش داره راه میره

این هم یک تلویزیونه که داره راه میره

این هم یک رنگین کمون دایره ای هست

این نقاشی های زیبا همه توسط نادیا خانوم با مدادهای جادوییش کشیده شدند

خدا همیشه حافظت باشه زیبای من