نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات

1392/12/18 9:48
نویسنده : مامان
851 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه گذشته باز هم در کانون کارگاه مادر و کودک بود که با تمامی سختی و کمبود مرخصی دو ساعت مرخصی گرفتمو برای اینکه دخترم احساس کمبود نکنه، رفتم تا در جوار دختر نازنینم . تنگ ماهی رو برای عید رنگ کنیم. اونجا هم نادیا  از دیدن من خیلی خوشحال شد . دست من ر و گرفته بود و به دوستهاش نشون میداد و میگفت این مامان منه. بیشتر مامانها در تلاشند که یک تنگ ماهی زیبا البته با معیارهای خودشون درست کنند به همین خاطر بیشتر کار رو خودشون انجام میدهند و بچه هاشون نظاره گرند اما من خیلی تو کار نادیا دخالت نمیکنم و میذارم کار خودش رو بکنه و خودش رنگ کنه ، من فقط تنگ رو براش نگه داشتم . بخاطر همین هم کارهای ما بیشتر انتزاعی در می یاد و کار دیگران رئال. البته باید بگم که نادیا اصلاً اجازه نمیده کسی تو کارش دخالت کنه خاله لیلا اومد که بهش بگه رنگها رو قاطی نکن و اینطوری کار کن و تنگ  رو ازش گرفت و خودش یک خورشید و ابر کشید نادیا هم روش رو کرد به سمت من و گفت من اصلاً حواسم به تو نیست.

خلاصه نادیا خانم تنگ رو خودش رنگ کرد و حالا ما یک تنگ کوچولوی خوشگل رنگ شده برای سفره هفت سینمون داریم.

هفته پیش هم نادیا به همراه مامانی تخم مرغ های سفالی رو رنگ کردند نادیا به رنگ آبی و مامانی به رنگ سبز جالبه که هرکدوم تخم مرغهای خودشون رو با رنگهای مورد علاقه شون رنگ کردند ولی حیف که تخم مرغ سبز از دست نادیا خانوم افتاد و شکست. البته حالا برای سر سفره هفت سین باهم دیگه مثل سالهای پیش حتماً تخم مرغ رنگ خواهیم کرد . دیروز هم باهم دانه های گیاه جدیدی را که برای سبزه عید خریدم و الان اسمش رو یادم رفته ولی خیلی برگهای خوشگلی داره توی آب ریختیم و خیسوندیم و امروز هم باید اونها رو لای پارچه نمدار بذاریم.

روز چهارشنبه هم نادیا خانوم کلی تیپ زد تا با همکلاسیهاش بروند آتلیه تا یک عکس دسته جمعی و یک عکس هم با مربیشون، الهام جون بگیرند . ولی خوب اونجا برای خوشگل شدن عکس زیرسارافونی بچه ها را درآوردند که البته این قضیه باعث سرما خوردن نادیا از روز چهارشنبه شد و در نتیجه دیروز و امروز هم به مهد نرفت.

روز جمعه هم نادیا یک جامدادی از مامان بزرگش جایزه گرفته بود که یک دست سفید به زیپش آویزون بود . از من پرسید این دست کیه ؟ من هم دیدم عکس میکی موس روشه گفتم دست اونه. گفت نه این که دستش قرمزه. گفتم نمیدونم . گفت اون سبزیه چیه که با ماست میخورن؟ گفتم پونه گفت نه ،-  نعنا ، - نه ، – اسفناج گفت آره اون کارتونه که اسفناج میخوره . شبنم گفت : کارتون پاپای. نادیا گفت : آره پاپای ، این دست اونه که سفیده.

قربونت بره مامان . دختر قشنگم اسم پاپای رو یادش نمیومد خیلی قشنگ از ماست ما رو به هدفش رسوند.

دنیای منی تو شیرینم.

کلاس

این عکس درب ورودی کلاس نادیا در مهده ، که قوانین کلاسشون رو نوشتن و بچه ها پاش رو امضاء کردند . اون دست قرمزه هم اثر دست نادیا جون منه.

تنگ

نادیا خانوم با جدیت در حال رنگ کردن تنگ بلور ماهی عید

تنگ

این هم تنگ رنگ شده در گوشه پنجره کلاس. کار خود نادیا کاملاً انتزاعی و اون خورشید هم خاله لیلا کشید که نادیا بهش گفت من اصلاً حواسم به تو نیست.

کیف

این هم کیف پولی که نادیا در مهد برای جمع کردن عیدی هاش درست کرده

بادکنک

این هم بادکنکی که عشق مامان با ابتکار خودش رنگ کرده البته با این شیرین کاری یک حال اساسی هم به سرامیکها دادند و کلی برای مامان کار تراشیدند خانوم خانومها.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)