نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

شرکت در دو جشن

1392/7/21 10:04
نویسنده : مامان
449 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنیه گذشته سالگرد تاسیس شرکت ما بود و ما سه نفری در جشنی که به همین مناسبت در تالار آرش ترتیب داده شده بود رفتیم و در کنار دوستان به ما خوش گذشت . نادیا هم که برای شعر خوندن به روی سن رفته بود و نوبت بهش نرسید که شعر بخونه ، دیگه دوست نداشت بیاد پایین . طفلی تا آخر برنامه روی سن بود که شعر بخونه ولی خوب وقت خیلی کوتاه بود و موفق نشد. بعد از اتمام برنامه بچه ها، رفتم که بیارمش گفت مامان تو برو من بعداً میام. همون جا موند تا برنامه بعدی هم تموم شد . من رفتم بغلش کردم و آوردمش ولی دوباره خودش رفت ولی وقتی دید نه بابا خبری نیست خودش با ناراحتی برگشت و گفت میخواستم شعر بخونم. موقع نهار هم بسیار دوستان من و همسرانشون رو با سخنرانیهاش مستفیض کرد.

بعد از جشن هم نادیا رو بردیم دندانپزشکی و با کلی شیطنت برای دندانپزشک بداخلاق دندانهاش رو فلوراید درمانی کردند و البته یکی از دندانهای کرسیش هم کمی پوسیده شده که باید پر شود ولی نه پیش این دندانپزشک. آخه نادیا موقع کار دست دکتر رو گاز میگرفت و غش غش میخندید و دکتر هم حرصش در اومده بود. بعد از پایان کار میخواست توی کشابهاش رو ببینه میگفت نه نمیشه ولی نادیا خانوم کنجکاو ما ول نکرد دوباره رفت تو اتاق و در کشو رو باز کرد و گفت حالا میخوام این یکی رو باز کنم  لطفاً و دکتر هم میگفت عجب بچه شیطونیه با یه لحنی، نه نمیشه. بعد هم که منشی میخواست بادکنک بهش جایزه بده نمیذاشت بچه لااقل انتخابش رو کنه و رنگی رو که دوست داره انتخاب کنه. موقع پرداخت هزینه دیدیم که یک خانم دیگه هم بخاطر اخلاق بد داندانپزشک داشت ازش شکایت می کرد.

 

روز جمعه هم به مناسبت هفته کودک و روز جهانی کودک یک جشنواره در مجموعه فرهنگی نیاوران برپا بود و بابا که همون نزدیکیها کلاس داشت من و نادیا و مامانی را صبح برد اونجا و عصر هم که کلاسش تموم شد اومد دنبالمون. روز خوبی رو گذروندیم و نادیا هم حسابی کیف کرد. در حیاط موزه غرفه های گوناگونی برای بچه ها تدارک دیده بودن که شامل : نقاشی ، چاپ روی پارچه ، سفالگری و بازی با گل سفال ،نقاشی روی صورت، عکاسی به شیوه قاجار و.. و همه هم رایگان بود. شرکت دومینو هم  به رایگان بستنی های تست بین مردم پخش میکرد.

نادیا اول غرفه نقاش رفت و اونجا نشست و سه تا نقاشی انتزاعی به گواش کشید بعد هم رفت و لباسی قاجاری پوشید و عکس گرفت که خیلی هم قشنگ شد و بعد هم در غرفه نقاشی صورت ، به درخواست خودش صورتش رو شبیه پرنده های خشمگین رنگ کردند. بعد هم به غرفه نقاشی با مداد رنگی رفت و اونجا هم کلی نقاشی کشید و دوتا هم جایزه گرفت و بعد هم در قسمت چاپ پارچه تصویر سه تا بادکنک رو رنگ کرد و بعد هم به غرفه سفال رفت و بعد از کلی گل بازی گفت من میخوام پشت چرخ سفال که مخصوص بزرگترها بود بشینم و اونجا هم نشست کلی هم با اون بازی کرد و خیلی هم لذت برد.

بعد هم یک مامور آتش نشانی اومد و در مورد آتش و شیوه خاموش کردن آن برای بچه ها صحبت کرد. بعد هم رفتیم بلیط تهیه کنیم که بریم از موزه ها بازدید کنیم که اونجا هم با کارت بازنشستگی مامانی بلیط رایگان گرفتیم و رفتیم به بازدید کاخ نیاوران و دیگر موزه  های مجموعه، که بسیار جالب بودند مخصوصاً مجموعه نقاشی ها و آثار تاریخی که فرح جمع آوری کرده بود.

در خلال دیدن موزه ها کلی هم با نادیا دنبال بازی کردیم و روی برگهای پاییزی راه رفتیم و قاصدک چیدیم و فوت کردیم. دیگه وقتی که ساعت سه بعدالظهر شده بود و دیدن موزه ها هم به پایان رسیده بود بابا اومد دنبال ما و رفتیم به یکی از رستورانهای بازار تجریش تا نهار بخوریم ولی نادیا خانوم دیگه از خستگی خوابش برد و هرکاریش کردیم بیدار نشد و تا خونه هم خوابید وقتی رسیدیم خونه بیدار شد و میگفت باید بریم رستوران ولی خوب دیگه با غذای رستوران راضیش کردیم.

شب هم نادیا خانوم دوربین رو برداشت و یک عکس خیلی خوب از مامان گرفت. این اولین عکس خوبی بود که نادیا با دوربین گرفت و البته روز قبلش هم چند تا عکس خوب از دایی شهرام و شبنم با موبایل مامانی گرفت. این هم از توانایی جدید نادیا خانوم من . عکاسییییییی.

روز بسیار خوبی بود. دختر قشنگم خوشحالم که روز جهانی کودک برات یک روز خاص شد  و بهت خوش گذشت. همیشه شاد باش.

نادیا قاجاری

نادیا خانوم در لباس قاجاری

نقاشی

نادیا خانوم در حال نقاشی با گواش

ن

نادیا در کنار نقاشی های آویزون شده اش به بند

ب

انگری برد

نادیا به انگری برد تبدیل می شود.

چاپ

نادیا در حال انجام چاپ پارچه

ج

نادیا پس از اتمام کار همراه با جایزه اش

نقاشی

نادیا در حال نقاشی با مدادهای فراوان

سفال

نادیا در حال بازی با گلهای سفال با جدیت تمام

سفالگری

سفالگری

نادیا خانوم سفالگر میشود

قاصدک

نادیا در حال فوت کردن قاصدکها

برگ های پاییزی

نادیا در حال بازی با برگهای پاییزی

دویدن

نادیا در حال دویدن به دنبال من ، برای پاشیدن برگها به من

ن

و این هم آخرین تلاش نادیا برای کشیدن نقاشی در آخرین فرصت باقی مانده .

یک نقاشی پر از رنگ آبی توسط نادیا خانومی که عاشق رنگ آبیه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)