روز دختر مبارک
نازگل من روزت مبارک.
هفته گذشته سومین سالگرد تولدت رو عزیزم برای سومین بار جشن گرفتیم. البته خیلی ساده خونه مامان بزرگ عزیز. عمه مهری یه لباس جوجه طلایی برات خرید که تا فرداش دویست بار پوشیدیش و درش آوردی و کلی باهاش ذوق کردی. و عزیز و عمه بهاره هم برات یه سگ خواننده و دفتر نقاشی و پاستل خریدند.
عزیزم الان سه هفته ای هست که بخاطر اتفاقاتی که برای مادر بزرگ من پیش اومده نه وقت دارم و نه حوصله نوشتن.
متاسفانه بخاطر همین هم هدیه ویژه ای هم که برای سومین سال تولدت درنظر داشتم هنوز نتونستم درست کنم. امیدوارم بتونم هرچه زودتر درستش کنم.
دختر قشنگم دیدن تو و فکر کردن به تو و کارهات تنها چیزیه که من رو از ناراحتی بیرون میاره. همیشه کنارم باش زیباترینم. وقتی ناراحتم به من میگی چرا ناراحتی ؟چرا عصبانیی؟ چرا ابروهات این شکلیه؟ بخخخخخخخخند ، اینطوری... و بعد یه لبخند بزرگ میزنی.
قربون تو بره مامان یکی یک دونه ی من
نادیا با لباس جوجه ایش در سومین جشن تولد سه سالگیش
نادیا جوجه ای با جوجه های روی کیک در دستهایش